درحال بارگذاری ....
به 313 خوش آمدید. کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : 313

نماز سلیمان در قرآن کریم

تاریخ ارسال پست:
نویسنده:
نظرات :
۰
تعداد بازدید:
۲۸۷

نویسنده: مهدی عصاره
استاد خرّمشاهی ذیلِ ترجمه‌ی آیه‌ی۳۲ سوره‌ی مبارکه‌ی «ص» نوشته‌اند:
معنای این آیه این است که سلیمان(ع) به تماشای مسابقه‌ی اسبان (چهارده اسب برگزیده قُرطبی) پرداخته بود و از یادِ نماز عصر که آن هنگام مستحب بود، غافل مانده بود.

»1
مؤلفان محترم تفسیر نمونه نیز بر آن افزوده‌اند:
مگر ممکن است پیامبر معصومی وظیفه‌ی واجب خود را به دست فراموشی بسپارد؟ هرچند دیدن اسب‌ها نیز وظیفه‌ی دیگری از او بوده است؛ مگر این‌که به گفته‌ی بعضی نماز، نماز نافله و مستحب بوده باشد که فراموشی آن مشکلی ایجاد نکند.»2
ولی خوشبختانه علامه‌ی طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان می‌نویسند: 
مجمع‌البیان ذیل آیه‌ی ۳۲ گفته: بعضی از مفسّران گفته‌اند: رسیدگی به کار اسبان، او را از نماز عصر مشغول کرد، تا وقت نماز فوت شد، (نقل از علی(ع)) و در روایات اصحاب ما امامیّه آمده: که فضیلت اوّل وقت از او فوت شد.»3
حاصل کلام را، در ترجمه‌ی مرحوم دکتر سیّد جلال الدّین مجتبوی که به حق، یکی از بهترین ترجمه‌های قرن حاضر است‌‌ـ و آن استاد گران‌مایه چند سال قبل از عروج‌شان به ملکوت اعلی آن را به چاپ رسانده‌اند‌‌ـ به شکلی زیبا و واقع بینانه می‌بینیم آن‌جا که در ترجمه و توضیح آیات ۳۰ تا ۳۳ سوره‌ی مبارکه‌ی «ص» می‌نویسند:
«و وهبنا لداود سلیمان نعم العبد إنّه أوّاب. إذ عرض علیه بالعشی الصّافنات الجیاد. فقال انّی أحببت حبّ الخیر عن ذکر ربّی حتّی توارت بالحجاب. ردّوها علیّ فطفق مسحا بالسّوق و الأعناق.»
و سلیمان را به داوود بخشیدیم، نیکو بنده‌ای بود، همانا اوبسی بازگردنده [به سوی‌ما] بود. [یادکن] آن‌گاه که در پایان روز اسبان تیزتک را بر او عرضه داشتند. پس گفت: من دوستی خیر ـ یعنی اسبان ـ را بر یاد کردِ پروردگارم ـ یعنی نماز عصر ـ برگزیدم تا [آفتاب] در پرده‌ی [شب] پنهان گشت ـ‌یعنی فرو شد؛ آنها (اسبان) را بر من بازگردانید، پس آغاز کرد به مالیدنِ دست به ساق‌ها و گردن‌ها [ی آن‌ها] ـ تا برای کفّاره‌ی غفلت از یادِ پروردگار آن‌ها را در راه خدا «سبیل» کند.
ایشان در پاورقی یک همین صفحه از ترجمه‌های خویش می‌نویسد:
۱٫ مفسّران در معنی و تفسیر این دو آیه (۳۲و۳۳) وجوه و اقوال مختلف، بلکه متعارضی ذکر کرده‌اند که هیچ‌یک بی‌اشکال و پذیرفتنی نیست و برای آگاهی از آن‌ها باید به تفاسیر مشروح مراجعه کرد (مثلاً تفاسیر مجمع البیان و ابوالفتوح رازی و المیزان و به‌خصوص تفسیر نمونه که اقوالِ بیشتر مفسّران را درباره‌ی این دو آیه رد می‌کند و خود وجهی را بر می‌گزیند). آن‌چه در ترجمه آوردیم بنابر مشهورترین تفسیر است هر چند آن‌هم چندان روشن و بی‌اشکال نیست.»4
حال جا دارد از خود سؤال کنیم چرا حق تعالی در قرآن کریم داستان «اسبان و حضرت سلیمان(ع)» را به صورت طرحواره‌ای این چنین کوتاه آورده است؟! آیا این طرحواره گنگ و غیر قابل درک است که ما متوسّل به تخیّلاتی شویم که در تفاسیر می‌بینیم؟! و یا خیر؛ این طرحواره استوار، روشن و دقیق است ولی متأسفانه ما به دقت در آن ننگریسته‌ایم! جواب این سؤال چیست؟
در علم معنی‌شناسی، هنگامی که قصد داریم به معنی یک متن پی ببریم باید ابتدا به معنای کلمات متن و سپس به معنای عبارات و در آخر به معنای جملات توجه کنیم که در این صورت با توجه به بافت و کلِّ متن نوشته شده و یا، گفتاری که می‌شنویم می‌توانیم به مفهوم و معنای درونی متن و خصوصاً کلمات آن پی ببریم.۵
بر این اساس سؤال کُلّی بالا را به سؤالات کوچک‌تری تبدیل می‌کنیم تا به جوابی قانع کننده دست یابیم: 
۱٫ در آیه‌ی ۳۱ «عشیّ» چه زمانی است؟
۲٫ در آیه‌ی ۳۲ «حتی تورات بالحجاب» یعنی چه؟ و چه ارتباطی به «بالعشی» دارد؟ 
۳٫ بعد از فرموده‌ی حضرت سلیمان(ع) در آیه‌ی ۳۲؛ آیا حضرت کاری انجام داده یا نه؟ که بعد از آن، همین سخن را فرموده که «اسب‌ها را نزد من باز آورید.»6
۴٫ چرا در آیه‌ی ۳۲ «ذکر» آمده و نه «صلوه» و آیا تفاوتی با هم دارند؟!
در جواب می گوییم:
استاد قرشی در قاموس قرآن می‌نویسد: 
عشو، ضعف بینایی و عِشاء، کوری و از بین رفتن چشم می‌باشد و از طرف دیگر عِشاء از اوّل مغرب تا وقت نماز عِشا است. 
و می‌افزاید که این قول را قرآن کریم تأیید می‌کند.۷
ولی وقتی به عَشِیَّ می‌رسند، می‌نویسند: 
به عقیده‌ی راغب از اوّل ظهر است تا صبح روز بعد.۸ 
و می‌افزایند: 
عشاء در قرآن تنها آمده ولی عَشِیَّ اغلب «ابکار ـ‌اشراق‌ـ غداه‌ـ بُکْره» مقابل آمده است.۹
پس می‌توان نتیجه گرفت که عَشِیَّ یک طرف روز است!
از طرف دیگر این استاد گرامی ذیل «قصّه‌ی اسبان» می‌نویسد:
«توارت بالحجاب» به قرینه‌ی «العَشِیَّ» غروب شمس است که عَشِیَّ طرف آخرِ عصر می‌باشد یعنی آفتاب به پرده پنهان شد.۱۰
حال اگر عَشِیَّ «از اول ظهر است تا صبح روز بعد» پس چگونه می‌تواند «طرفِ آخرِ عصر» هم باشد؟! پس با تناقضی روبرو هستیم!
برای رفع این تناقض به تدبّر در قرآن کریم توسّل می‌جوییم:
۱٫ همین آیه‌ی شریفه (آیه‌ی۳۲) به ما می‌فهماند که «امری از حضرت قضا شده است یعنی حضرت زمانی را از دست داده‌است.» این زمان با توجه به آیه، از «بالعشیّ» آغاز می‌شود و به «حتی تورات بالحجاب» پایان می‌یابد که حضرت ناراحت می‌شود و خود را سرزنش می‌کند.
۲٫ عبارت «حتی تورات بالحجاب» با توجه به معنای آیه و قول استاد قرشی؛ معنی مشخصی دارد یعنی زمانی که خورشید کاملاً از دیده مخفی شد، یعنی حتی نوری از آن هم در آسمان نیست و این یعنی آغاز شب و پایان مرحله‌ی غروب خورشید!
۳٫ پس عشیَّ هنگامی از روز است که هنوز نور خورشید در آسمان وجود دارد و غروب به پایان نرسیده است! و شاید به تعبیری «عصر»!
با توجه به این‌که در قرآن کریم یک بار کلمه‌ی «عصر» به کار رفته و آن هم در سوره‌ی‌مبارکه‌ی «عصر» واقع شده که مفهومی جز «زمان بعد از ظهر» دارد، دیگر نمی‌توانیم به کلمه‌ی «عصر»، با معنی معهود آن در ذهن ما که همان بعد ازظهر است، اطمینان کنیم. این در حالی است که درآیه‌ی ۱۷ سوره‌ی مبارکه‌ی روم حق تعالی می‌فرماید: فسبحان اللّه حین تمسون و حین تصبحون، «پس خدا را تسبیح گویید آن‌گاه که در عصر در آیید و آن‌گاه که به بامداد در شوید.»11 که در این‌جا حق تعالی به جای کلمه‌ی «عصر» از کلمه‌ی «تمسون» استفاده کرده است.
از طرفی، با توجه به آیه‌ی ۱۸ سوره‌ی مبارکه‌ی روم و‌له الحمد فی السّموات و الارض و عشیّا و حین تظهرون و آیه‌ی ۱۳۰ سوره‌ی مبارکه‌ی طه ؛فاصبر علی ما یقولون و سبّح بحمد ربّک قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها و من آنای اللّیل فسبّح و اطراف النّهار لعلّک ترضی؛ به این امر پی می‌بریم که خداوند متعال زمان را دسته‌بندی و به بخش‌هایی تقسیم کرده است. لذا باید ابتدا به دسته‌بندی زمان از نظر قرآن کریم دست یابیم تا بتوانیم به این چهار سؤال به شکلی شایسته پاسخ دهیم.
خداوند متعال در بیشتر موارد یادکرد دسته‌بندی زمان، به مفهوم کلّی «لیل و نهار» اشاره فرموده، که خود در واقع بخش‌هایی کلی از مفهوم «یَوْم» در دنیا هستند. در قرآن کریم بیست تعبیر برای زمان آمده است که آن‌ها را فهرست وار در آغاز این مقاله می‌آوریم:
یوم؛ لیل؛ نهار؛سحر؛ شروق (طلوع الشمس)؛ صبح؛ ضحی؛عِشاء؛ عشیَّ؛ دلوک الشمس؛ بکره؛ اصیل؛ قائلون؛ الظهیره و تظهرون؛ غسق اللیل؛ غدوّ و الغَداه؛ فجر؛ قبل طلوع الشمس؛ قبل غروب‌ها و مَساء (تمسون).
حال باید دید از نظر حوزه‌ی معنایی، و رابطه‌های شمول معنایی، تضمین معنایی و… این کلمات چگونه در کنار هم قرار می‌گیرند؟ آیا زیر مجموعه‌ی هم هستند یا دارای بخش‌های مشترکی می‌باشند یا…؟!
در جواب گوییم:
یَوْم: مفهومی کُلّی است که تمام نوزده مورد دیگر جزءِ حوزه‌ی معنایی آن هستند.
لیل و نهار: مطلقِ «وجود و عدم وجود نور» در دسته‌بندی آن‌ها مورد نظر است چون «شب» نور خورشید دیده نمی‌شود و «روز» خورشید نور افشانی می‌کند. ناگفته نماند که بین لیل و نهار، «هنگامی» وجود دارد که به تعبیر قرآن کریم روز و شب، و بالعکس در هم وارد می‌شوند:
تولج اللیل فی النّهار و تولج النّهار فی‌اللیل…(آل عمران،۳/۲۷)
نکته: با «یولج» هم همین عبارت در قرآن کریم ذکر شده است. (حج۲۲/۶۱)
پس یَوْم به چهار بخش تقسیم می‌شود:
لیل؛ نهار؛‌اطراف اللیل؛ اطراف النّهار
برای تشخیص بخش‌های مختلفِ «یَوْم» می‌توان به «ترکیبات متضاد زمانی» ـ‌رابطه‌ی تضادِ معنایی‌ـ که در قرآن کریم ذکر شده‌است، استناد کرد:۱۲
الف) عشیّ، بالعشیّ وعشیّا و عشیّه؛ و اشراق، ضُحاها، تظهرون، بُکْره و أبکار، بالغداه و غدوّا: 
۱٫ بالعشیّ و الاشراق (ص، ۳۸/۱۸)، (در مورد نیایش کوه‌ها در زمان داوود(ع)).
۲٫ الاّ عشیّه او صحاها (نازعات، ۷۹/۴۶) (در مورد خواب پس از مرگ انسان‌ها).
۳٫‌عشیّا و حین تظهرون (روم،۳۰/۱۸)، (در مورد ذکر).
۴٫‌بکره و عشیّا (مریم،۱۹/۱۱و ۶۲)، (در مورد ذکر).
۵٫بالعشیّ و الابکار (آل عمران،۳/۴۱) و (غافر،۴۰/۵۵)، (در مورد ذکر).
۶٫بالغدوّا و عشیّا (کهف،۱۸/۲۸)، (در مورد ذکر).
۷٫ غدوّا و عشیّا (غافر/۴۶)، (در مورد عذاب فرعونیان).
با توجه به هفت تقابل بالا:‌
الف: العشیّ، عشیّا و بالعشیّ در مقابل تظهرون، بکره و ابکار، غدوّا و بالغداه و اشراق قرار گرفته است.
ب: عشیّه در مقابل ضحاها قرار گرفته است.
ب‌و ج: طلوع و غروب: قبل طلوع الشّمس و قبل غروب[ها]، (طه/۱۳۰) و (ق،۵۰/۳۹)،(در مورد ذکر).
د) بکره و ابکار؛ و عشیّا، اصیلا:
۱٫ بکره و عشیّا (مریم/۱۱ و۶۲)، (در مورد ذکر).
۲٫بالعشیّ و الابکار (آل عمران/۴۱) و (غافر/۵۵)،(در مورد ذکر).
۳٫بکره و اصیلا (احزاب،۳۳/۴۲) و (فتح،۴۸/۹) و (انسان،۷۶/۲۵) و(فرقان،۲۵/۵)، (در مورد ذکر).
با توجه به تقابل‌های بالا:
‌الف:بکره و ابکار، در مقابل بالعشیّ و عشیّا قرار گرفته است.
ب:بکره در مقابل اصیلاً قرار گرفته است.
نکته: در آیه‌ی ۳۸ سوره‌ی مبارکه‌ی قمر، بکره همراه «صَبّحَ» آمده است و زمانی دقیق را مطرح کرده است یعنی هنگامی خاص از «صبح» را: و‌لقد صبّحهم بکره عذاب مستقر، (نزول بر قوم لوط).
هـ: اصیل و آصال؛ و عدوّ و بکره:
۱٫بالغدوّ و الآصال (اعراف،۷/۲۰۵) و (رعد،۱۳/۱۵) و (نور،۲۴/۳۶)، (در مورد ذکر).
۲٫بکره و اصیلا‌(احزاب/۴۲) و… (در مودر ذکر).
با توجه به دو تقابل بالا:
الف: ‌آصال در مقابل بالغدوّ قرار گرفته است.
ب: اصیل در مقابل بکره قرار گرفته است.
و، ز: دلوک الشمس و غسق اللیل: أقم الصّلوه لدلوک الشّمس إلی غسق اللیل… (اسراء،۱۷/۷۸)، (در مورد برپایی صلوه [نماز]).
ح) قائلون؛ و بیاتا:…بیاتا أو هم قائلون ، (اعراف،۷/۴)، (در مورد نزول عذاب بر اقوام گذشته هنگام خواب ایشان).
نکته: با توجه به ترجمه‌ی این آیه که بیاتا را «خواب شبانه» و قائلون را «خواب نیم‌روز» دانسته‌اند به تقابل این دو کلمه پی می‌بریم.۱۳
ت) بیاتا؛ و نهارا:… بیاتا أو نهارا… (یونس،۱۰/۵۰)، (در مورد نزول عذاب بر کفّار معاصر پیامبر اکرم(ص)).
ی) تمسون؛ و تصبحون: فسبحان‌اللّه حین تمسون و حین تصبحون (روم/۱۷)،(در مورد ذکر).
علاوه بر «ترکیبات متضاد زمانی»، در قرآن کریم به بخش‌هایی از زمان برمی‌خوریم که هنگام ذکر آن‌ها در قرآن کریم تضادی بین آن‌ها و زمانی دیگر مطرح نشده است:
۱٫…من قبل صلوه الفجر… (نور/۵۸).
۲٫‌ولقد صبّحهم بکره… (قمر،۵۴/۳۸).
۳٫‌والصّبح اذا تنفّس (تکویر،۸۱/۱۸).
۴٫سلام هی حتّی مطلع الفجر‌ (قدر،۹۷/۵).
۵٫و بالأسحار هم یستغفرون (ذاریات،۵۱/۱۸).
۶٫‌و من اللیل فسبّح و أدبار النّجوم (طور،۵۲/۴۹).
خواننده‌ی محترم با کمی تأمل در خواهد یافت، بسیاری از آیاتی که تا کنون به آرامی از پیش چشم ما گذشته‌اند، در مورد ذکر بوده‌اند و نه صلوه! از این رو در این‌جا لازم است بخشی را به «صلوه و زمان» آن اختصاص دهیم تا به تفاوت این دو از بعضی جهات پی ببریم ـ‌لازم به یادآوری است که آیات ذیل خطاب به مسلمین است ـ:
۱٫…صلوه الفجر…‌ (نور/۵۸).
۲٫…صلوه العشاء (نور/۵۸).
۳٫حافظوا علی الصّلوات و الصّلوه الوسطی… (بقره/۲۳۸).
۴٫و أقم الصّلوه طرفی النّهار و زلفا من اللیل…‌(هود،۱۱/۱۱۴).
۵٫أقم الصّلوه لدلوک الشّمس إلی غسق اللیل و قرآن الفجر…‌ (اسراء/۷۸).
۶٫…و من آنای اللیل فسبّح و أطراف النّهار… (طه/۱۳۰).
ناگفته پیداست که «صلوه» نوعی عمل عبادی است که زمان دارد یعنی در طول چند دقیقه از زمانی خاص از شبانه روز انجام می‌شود و ادا می‌گردد و خداوند بر پایی آن را توسط بنی اسرائیل (بقره/۴۵ و ۸۳، مائده/۱۲) حضرت ابراهیم(ع) (ابراهیم/۳۷) فرزندان ابراهیم(ع) (ابراهیم/۴۰) حضرت عیسی(ع) (مریم/۳۱) فرزندان یعقوب (مریم/۵۹) حضرت اسحاق و یعقوب(ع) (انبیاء/۷۳) لقمان و فرزند لقمان (لقمان/۱۷) حضرت شعیب(ع) (هود/۸۷) حضرت موسی و هارون(ع) (یونس/۸۷) خانواده‌ی موسی (مریم/۵۵) حضرت مریم(ع) (آل‌عمران /۴۳) به ما خبر داده است.

ویژگی‌های «صلوه»
۱٫‌قبله، بقره/ ۱۱۵‌، ۱۴۲ـ ۱۴۵؛ یونس/۸۷٫
از این آیات شریفه متوجه می‌شویم در دین‌های یهود و مسیحیت قبله وجود داشته است.
۲٫‌وضو، مائده/۶ (در شرایط وضو و تیمم در اسلام).
۳٫اذان، مائده/۵۸ (در مورد شرط بودن اذان قبل از نماز در اسلام).
۴٫‌ملایم خواندن نماز، اسراء/۱۱۰(خطاب به مسلمین).
۵٫نماز شکسته برای مسافر، نساء/۱۰۱ (خطاب به مسلمین).
۶٫‌وجود نافله در میان نمازها، مزمّل/۲۰٫
۷٫‌توصیه به نماز جمعه، جمعه/۹ـ۱۰٫
۸٫‌وجود نماز و ارکان آن در میان اقوام گذشته:
الف،ب و ج) سجده، رکوع و قنوت و بیان اذکار، آل عمران/۴۳ (خطاب به مریم‌ے).
د) قیام، لقمان/۱۷ (به عنوان نمونه خطاب لقمان به پسرش).
۹٫‌محافظت زمان نماز؛ زمان دار بودن نماز:
الف) حافظوا علی الصّلوات و الصّلوه الوسطی… (بقره/۲۳۸).
ب)…وهم علی صلاتهم یحافظون (انعام/۹۲).
ج) و الّذین هم علی صلاتهم یحافظظون (مؤمنون،۲۳/۹).
د) و الّذین هم علی صلاتهم یحافظون (معارج/۳۴).
هـ) فویل للمصلّین، الّذین هم عن‌صلاتهم ساهون (ماعون،۱۰۷/۴ـ ۵).
پس پیامبران و امم مسلمان پیشین برای «صلوه»، با کمی تفاوت در دستورات؛ خود موظف به رعایت مسائل بالا بوده‌اند. ولی هنگامی که «صلوه» را با «ذکر» در قرآن مقایسه کنیم به نکات جالب و جدیدی برمی‌خوریم:
۱٫‌ذکر در حالات مختلف می‌تواند به وقوع بپیوندد: قیام، قعود، علی جنوب، تضرعا، خیفه، ذون الجهر، و اذکر ربّک فی نفسک (ذکر درونی).
۲٫‌وقت ذکر؛ ذکر همیشگی است: بالعشیّ و الابکار (آل عمران/۴۱)؛ بالغداوه و العشیّ (انعام/۵)؛ بالغدوّ و الآصال (اعراف/۲۰۵)؛ بکره و عشیّا (مریم/۱)؛ قبل طلوع الشّمس و قبل غروبها (طه/۱۳۰)؛ آنای اللیل (طه/۱۳۰)؛ عشیّا و حین تظهرون (روم/۱)؛ بکره و أصیلا (انسان/۲۵).
با توجه به این‌که مفهوم «ذکر» گسترده‌تر از مفهوم «صلوه» است و در واقع، رابطه‌ی صلوه و ذکر در قرآن کریم شمول معنایی است و صلوه یکی از شکل‌ها و بخش‌های ذکر است لذا می‌توان این زمان‌ها را نیز برای صلوه هم مطرح دانست.

جمع‌بندی
در جواب سؤال اوّل آوردیم که دسته‌بندی زمان در قرآن کریم این‌گونه است:
۱٫‌یوم ۲٫‌لیل ۳٫نهار ۴٫اطراف اللیل ۵٫‌اطراف النهار.
حال می‌گوییم با دقت در «دسته‌های متضاد ده‌گانه (ترکیبات متضاد زمانی) و «شش مورد غیر متضاد» و نیز «شش مورد اوقات صلوه» درمی‌یابیم که قرآن کریم روز را به بخش‌هایی دقیق تقسیم کرده است که پس از تدبّر و تعمق در آیات و ترجمه‌ی آن‌ها، در این‌جا از ابتدای روز تا پایان شب به ترتیب ذکر می‌شوند:
۱٫فجر: لحظات پایانی شب با آغاز اذان «صلوه الفجر»:
فجر یعنی شکافنده‌ی شب، لذا فجر آغاز روز است البتّه بنابه مشهور، به روز حقیقی که نور خورشید و آفتاب در آسمان دیده می‌شود اطلاق نمی‌گردد، بلکه روز شرعی از فجر آغاز می‌شود و روز حقیقی (طبیعی) از صبح. ناگفته نماند روز رسمی از ساعت ۲۴ (۱۲نیمه شب) شروع می‌شود.
نکته: «فجر» پس از «سحر» که در واقع آخرین قسمت شب است، قرار دارد.
۲٫صبح: پیدا شدن سرخی آفتات و لحظات آغاز روز: 
به استناد آیه‌ی و الصّبح اذا تنفّس (تکویر/۱۸) «سوگند به صبح چون دمیدن گیرد.۱۴
شاید بتوان «بامداد» فارسی را با صبح عربی برابر دانست. ناگفته نماند با توجه به تقابل معنایی عبارات و کلمات آیات قرآن کریم، صبح آغاز طلوع خورشید (طلوع الشمس) تا ساعات آغازین روز است.
۳٫بکره:اوّلین لحظات در آمدن خورشید:
به استناد آیه‌ی و لقد سبّحهم بکره (قمر/۳۸) و به راستی که سپیده دم عذابی پیگیر به سر وقت آنان آمد.۱۵ و نیز با توجه به بکره که در مقابل عشیّا و اصیلا قرار می‌گیرد، این امر استنباط می‌شود، که در بند مربوط به عشی و اصیل به آن خواهیم پرداخت.
۴٫غدوّا: بیرون آمدن و ظهور خورشید که چند ساعت به طول می‌انجامد تا این‌که روز به ظهر برسد؛ از صبح تا قبل از ظهر شرعی:
در قاموس قرآن ذیل غدوّ، استاد قرشی می‌آورد که «از اوّل صبح تا طلوع شمس» و این یعنی این‌که غدوّ در بخش آغازین روز قرار می‌گیرد، ولی چون در مقابل عشیّا و العشی قرار گرفته است، نشان می‌دهد غدوّ، زمانی است که در آن نور خورشید برعکس عشیّا و العشیّ، آرام آرام بر شدّتش افزوده می‌شود و بیشتر به چشم می‌آید لذا معنایی که مطرح شد، درست‌تر از آن چیزی است که در قاموس قرآن استاد قرشی آمده است.
۵٫تظهرون: هنگامی که خورشید به عمودترین نقطه نسبت به زمین می‌رسد (ظهر شرعی) و این هنگامی است که خصوصاً در خطّ استوا ساعت ۱۲ می‌باشد یعنی نیمی از ۲۴ ساعت یک شبانه روز: در قرآن کریم نماز مربوط به این زمان را صلوه الوسطی (بقره/۲۳۸) معرّفی می‌کند.
۶٫دلوک الشّمس: میل خورشید از وسط آسمان به سمت مغرب که چند ساعت به طول می‌انجامد؛ بعد از ظهر شرعی:
از نصّ آیه‌ی ۷۸ سوره‌ی مبارکه‌ی اسرا که می‌فرماید: أقم الصّلوه لدلوک الشّمس إلی غسق اللیل… نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکی شب بر پا دار….16 در می‌یابیم که قرآن کریم به تمایل خورشید اشاره دارد. هرچند مترجم محترم برای آن از «زوال آفتاب» استفاده کرده است و «زوال» همان‌گونه که می‌دانیم «انقراض و نابودی و انحطاط» را تداعی می‌کند در صورتی که در قرآن کریم «زوال»در این‌جا به معنی «جابجایی؛ و حرکت از جایی و رفتن به سویی» است! اگر این‌گونه به معنی این آیه در ترجمه‌ی استاد فولادوند بنگریم ترجمه درست است، هرچند قرآن کریم برای آفتاب و اوقات شرعی از مفهوم «زوال» به صراحت استفاده نکرده است.
ناگفته نماند که این آیه ذیل وجوب نماز عصر می‌آید، چون در قرآن کریم تنها جایی که به نماز عصر (به تعبیر امروزی ما!) اشاره شده، همین آیه است و الاّ در آیه‌ی ۱۱۴ سوره‌ی مبارکه‌ی هود که می‌فرماید: و‌أقم الصّلوه طرفی النّهار، نیز به نماز عصر به طور غیر صریح اشاره شده است چون نفرموده «اطراف النّهار»! چراکه در جای دیگر (طه/۱۳۰) حق تعالی «اطراف» را کار برده است و کلمه‌ی «اطراف» به بخش‌های مختلف روز می‌تواند مربوط باشد نه به بخش خاصّی از آن!
۷٫ تمسون: آخر روز و قبل از غروب خورشید: 
همان‌طور که در آیه‌ی ۱۷ سوره‌ی مبارکه‌ی روم دیدیم «تمسون» در مقابل «تصبحون» قرار گرفته است، پس هنگامی که صبح «پیدا شدن سرخی آفتاب و شروع روز را نوید می‌دهد»؛ مساء «پنهان شدن خورشید و پایان روز را خبر خواهد داد»!
ناگفته نماند مساء به غروب چسبیده است ولی بین غروب (کامل) و مساء، در قرآن کریم زمان دیگری مطرح شده است با عنوان «اصیل». از طرف دیگر در بند ششم جمع‌بندی اطلاعات (دلوک الشّمس) آوردیم که برای نماز عصر (به تعبیر ما!) عبارت «دلوک الشّمس» به صراحت ذکر شده است و در این‌جا باید بیفزاییم که وقت نماز بعد از ظهر (عصر) از «دلوک الشّمس» است تا «حین تمسون» یعنی تا قبل از پایان روز و قبل از فرا رسیدن وقت «اصیل»!
۸٫ اصیل: آخرین لحظات روز که به غروب خورشید متصل است:
اگر به آیات متعددّ مربوط به «اصیل» (بندهـ) که ذیل «ترکیبات متضاد زمانی» از نظر خوانندگان محترم گذشت،دقتی دوباره شود، در می‌یابیم که در قرآن کریم «اصیل» در مقابل «بکره» قرار گرفته است و گفتیم که «بکره» اوّلین لحظات طلوع خورشید است؛ پس «اصیل»، آخرین لحظات روز و فرو رفتن خورشید در خطِّ افق است.
ناگفته نماند در بند مربوط به «اصیل»، «اصیل» در مقابل «غدوّاً» هم قرار گرفته است و آن به دلیل بیرون آمدن و ظهور خورشید؛ و بیان عملی عکس آن یعنی فرو رفتن و مخفی شدن خورشید است و طول زمان در این‌جا (این آیه) مطرح نیست و الاّ با آیات بالا «بکره و اصیلا» هم خوانی نخواهد داشت!
۹٫عشیّ: دور شدن آفتاب از افق (پایین‌ترین نقطه‌ی حضور خورشید در افق) و پنهان شدن آن از نظر و ضعف نور آن در آسمان:
آوریم که «عشیّ» در مقابل «تظهرون، بکره غدوّا» قرار دارد، حال با توجه به معانی تظهرون، بکره و غدوّا انصاف باید داد که عشیّ را به گونه‌ی بالا معنی کنیم. پس «عشیّ» در واقع نقطه‌ی آغاز غروب خورشید است تا پایان غروب خورشید! که در لسان حضرت سلیمان(ع)؛ مرحله‌ی پایانی آن با عبارت «تورات بالحجاب» بیان شده است. لذا اگر بعد از «اصیل» به لحظه‌ی غروب اشاره کنیم؛ و غروب خورشید را آغاز بدانیم، آن‌هم غروب کامل خورشید را! می‌توانیم زمان نماز مغرب را از همین آیه‌ی بالا استنباط کنیم یعنی «زمان نماز مغرب اوّلین ساعات شب (زلفا من اللیل) است، قبل از فرا رسیدن وقت صلوه العشاء؛ که در واقع آخرین لحظات «عشی» است! پس «عشیّ» ابتدایش از آنِ روز است و پایانش از آنِ شب یعنی …تولج النّهار فی اللیل… (آل عمران/۲۷).
خلاصه این‌که: در هنگام عشیّ، غروب فرا می‌رسد و کامل می‌شود تا این‌که دیگر خورشید و نور آن دیده نشود. این، زمان بر پایی مغرب (به تعبیر معهود ذهنی ما!) است و بعد از آن زمان برپایی نماز عشا است. از این‌رو است که عشیّ و عشاء از یک ریشه هستند وبه تاریک و کوری چشم، وضعف بینایی تعبیر شده‌اند. و به قول راننده‌های حرفه‌ای به دلیل دید کم، نباید در دو زمان رانندگی کرد: گرگ و میش صبح؛ و غروب آفتاب!
حال به داستان اسبان و سلیمان(ع) بر‌می‌گردیم: 
۱٫ طرف‌های غروب (عشیّ) اسب‌های اصیل را بر حضرتش عرضه کردند.
۲٫ ضمناً به این نتیجه رسیدیم که «عشیّ» زمان بسیار کمی است بین آخرین لحظات روز و پایان غروب خورشید که شاید نیم ساعت هم نشود!
۳٫ حضرتش در همان چند دقیقه و حداکثر در آن نیم‌ساعتی که مشغول بازدید اسب‌های اصیل بوده است در جایی حاضر بوده‌اند که درک زمان و گذر آن برای ایشان مشکل بوده است مثلاً در یک اصطبل! 
از این رو خود آن حضرت می‌فرماید: إنّی أحببت حبّ الخیر عن ذکر ربّی…، واقعاً من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم…17 و نفرموده «عن صلوتی»! لذا حضرتش از این غفلت شرم‌زده می‌شود و توبه می‌کند: «انّه أوّاب»
به عقیده‌ی نگارنده، دلیل ذکر این داستان بدین‌گونه و در این سوره، بیان همین تذکّر الهی است که ذکر و یاد خداوند بالاتر از خدمت در راه دین است! یعنی مسلمان باید حافظ اوقات نمازش باشد و کسی که به این امور مقید باشد خداوند او (…نعم العبد…) را یعنی بنده‌ای نیکو و با ارزش می‌خواند!
۴٫ بعد از این تذکّر، حضرتش به نماز مشغول می‌شود یعنی«ذکر ربّی»! ناگفته پیداست حضرتش در اینجا نتوانسته خود را قبل از ورود به وقت نماز، مهیّای برگزاری نماز کند، از این رو بعد از ورود به وقت نماز و سپری شدن بخشی از زمان آن، نماز را به پا داشته است.
حال به مسأله‌ی قضای نماز می‌رسیم! به این مسأله‌ی دو جواب می‌توان داد:
الف) اگر در ادیان گذشته هر نماز وقت مخصوص و دقیق مربوط به خود داشته است و با اذان یا صدایی خاص، اعلام می‌شده است شاید بتوان در جواب سؤالِ آیا نماز حضرت فوت شده؟ گفت: بله! امّا با توجه به تورات فعلی، امری این چنین دقیق در مورد نماز وارد نشده است. از طرف دیگر بنا به قول و فعل امامیّه، فضیلت نماز اوّل وقت آن حضرت در ادای نماز مغرب از دست رفته است و نه این‌که نماز مغربش قضا شود! یعنی نماز مغرب در عصر حضرت سلمیان(ع) یکی از نمازهای یومیه بوده است!
ب) اگر در ادیان گذشته هر نماز وقت مخصوص و دقیق مربوط به خود نداشته باشد دیگر مشکلی در این خصوص وجود نخواهد داشت که می‌توان به تورات و انجیل فعلی استناد کرد!
بنابر مطالبی که تاکنون در مورد «دلوک الشمس، تمسون و اصیل» آمد و با استدلال به دو شرط بالا خواهیم پذیرفت نمازی که قضا نشده است هیچ؛ نماز مطرح شده در این داستان، نماز عصر نیست بلکه نماز مغرب است، که فضیلت اوّل وقت آن، از آن حضرت در چنین زمان و داستانی فوت شده و حضرتش سریعاً توبه کرده است!
۵٫‌حضرتش پس از نماز دستور می‌دهد: ردّوها علیّ فطفق مسحا بالسّوق و الأعناق، [گفت: اسب‌ها] را نزد من باز آورید. پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساق‌ها وگردن آن‌ها [و سرانجام وقف کردن آن‌ها در راه خدا.]۱۸
آیا اسب‌ها را حضرت نوازش کرده یا آن‌ها را وارسی کرده و یا آن‌ها را بخشیده است؟! هرکسی چیزی گفته است! امّا از این‌که قرآن کریم تنها داستانی را این‌گونه بریده، بریده نقل می‌کند و آخر آن را دست کشیدن در ساق‌ها و گردن اسب‌ها قرار داده است، باید تعجّب کرد. در قرآن کریم و در اصول داستان نویسی جدید، عمل باید دلیل داشته باشد و دلیل برگرداندن اسب‌ها نزد حضرتش نباید تنها دست کشیدن باشد:؛ تازه باید بعد از آن پرسید «برای چه هدفی دست کشید؟» پس با احتمال قریب به یقیین می‌توان قول امیر‌المؤمنین علی(ع) را از کتاب ترجمه‌ی تفسیر طبری نقل کرد که دلنشین‌تر است، آن‌جا که حضرت می‌فرماید:
حضرتش اسب‌ها را به جهت کفّاره در راه خدا با داغ‌هایی در دست‌ها و پای‌ها و گردن‌ها بخشید.»19 یعنی پایان داستان!
پس فطفق مسحا بالسّوق و الاعناق کنایه است به: «دست کشیدن به جهت مهربانی و مرحمت و تیمار، و نیز دست کشیدن به جهت قرار دادن آن‌ها در میان اموال عمومی.»
۱۰٫عشاء: آغاز شب و فرا رسیدن هنگام «صلوه العشاء» که تا نیمه‌ی شب ادامه دارد:
همان‌طور که از نظر خوانندگان محترم گذشت بر اساس آیه‌ی ۷۸ سوره‌ی مبارکه‌ی اسرا می‌فرماید: أقم الصّلوه لدلوک الشّمس إلی غسق اللیل و قرآن الفجر…، «نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکی شب برپا دار، و [نیز] نماز صبح را…20 و آیه‌ی ۵۸ سوره‌ی مبارکه‌ی نور در مورد اجازه گرفتن برای ورود افراد غیر بالغ (اهل تمیز) و کنیزها به اتاق، پس از نماز عشا؛ متوجه می‌شویم که «عشا» هنگامی از شب است که مردم بعد از غروب آفتاب به نماز می‌ایستند، سپس برای استراحت به اتاق‌ها و خانه‌هایشان روی می‌آورند. این زمان، از آغاز وقت نماز عشا تا غسق اللیل (نیمه شب) ادامه دارد. پس از پایان وقت نماز عشا بخش کوچکی از شب شروع می‌شود که در آن هیچ اجباری برای برگزاری نماز، ذکر و یاد خداوند وجود ندارد، در این خصوص می‌توان به آیات شریفه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی مزمّل رجوع کرد که خداوند به پیامبرش (ص) می‌فرماید:
به‌پا خیز شب را مگر اندکی، نیمی از شب یا اندکی از آن بکاه، یا بر آن [نصف] بیفزای،و قرآن را شمرده شمرده بخوان. ۲۱
منظور از «نیمی از شب»، نیمی از زمان پس از پایان وقت نماز عشا است که می‌توان نافله‌های مختلفی را در آن به جا آورد. پس شب از نظر قرآن کریم به دو نیم تقسیم می‌شود:
الف) نیم اوّل، برای وقت نماز عشا (سه ساعت و نیم بعد از آغاز وقت نماز عشا از نظر امام خمینی (ره)).
ب) نیم دوم که از نیمه شب (حدوداً ساعت ۱۲شب) آغاز می‌شود وتا پایان وقت سحر ادامه دارد؛ یعنی حدوداً چهار تا پنج ساعت که پس از آن روز دیگری آغاز می‌شود با اذان فجر یا صبح (به تعبیر امروزی آن!)
۱۱٫ أدبار النّجوم: فرو شدن وضعف نور ستارگان، و آخرین ساعات شب:
این مطلب از آیه‌ی ۴۹ سوره‌ی مبارکه‌ی طور استنباط می‌شود، آنجا که حق تعالی می‌فرماید: ومن اللیل فسبّحه و‌أدبار النّجوم.
در انتهای این مقاله برای درک بهتر عظمت، و معجزه بودن قرآن کریم جا دارد به گاه‌شماری نزول آیات «دسته‌بندی زمان (شبانه روز) در قرآن کریم» نیز نظری بیافکنیم تابه ظرافت تعابیر قرآن کریم و موقع‌شناسی این کتاب عظیم که کلام الهی است پی ببریم.لازم به ذکراست در اینجا؛ ترتیب آیات را از کتاب با ارزش «سیرتحوّل قرآن» مرحوم مهندس مهدی بارزگان نقل می‌کنیم:
۱٫ سال چهارم بعثت، خطاب به حضرت رسول(ص):
نماز شب (طور/۴۹) نماز شب (قدر/۵) سحر (ذاریات/۱۸).
۲٫ سال پنجم بعثت، در داستان حضرت سلیمان(ع) و اسبان:
عشی (ص/۳۱) توارت بالحجاب (ص/۳۲).
۳٫‌سال ششم بعثت، خطاب به مسلمانان، با به‌کار بردن فعل جمع «تمسون، تصبحون و تظهرون»:
نماز ظهر (روم/۱۸)، نماز عصر (روم/۱۷) [احتمالاً قبل از ورود به شعب ابی‌طالب و حداکثر در شعب].۲۲
۴٫ سال هشتم بعثت، خطاب به مسلمانان، با عبارت «و‌أقم الصّلوه»: نماز عصر، نماز عشا و نماز صبح (فجر) (اسراء/۷۸) [در شعب ابی‌طالب]
نکته: در این آیه‌ی شریفه بیان وقت دقیق نماز عصر (به تعبیرما!) ارائه شده است. 
‌5.سال نهم بعثت، خطاب به مسلمانان، با عبارت واقم الصّلوه:
نماز صبح، نماز عصر و نماز مغرب (هود/۱۱۴) [احتمالاً قبل از خروج از شعب ابی‌طالب، و حداکثر مدّت کمی بعد از خروج از شعب].
نکته: جالب است بدانیم که خداوند حکیم در سوره‌ی مبارکه‌ی عصر بهترین ابزار تحمّل فشارهای مختلف را «انجام عمل صالح، پناه آوردن به حق و درستی، وشکیبایی» (عصر/۳) می‌داند و آیا در نماز، همه‌ی اینها وجود ندارد؟! از این رواست که خداوند دستور برپایی همه‌ی نمازهای واجب را در این دوره‌ی‌سخت از حیات اسلام صادر فرموده است!
۶٫‌سال دوازدهم بعثت، خطاب به مسلمانان، با عبارت انّ ربّک یعلم انّک تقوم أدنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفه من الّذین معک… (مزمّل،۷۳/۲۰).
بیان وجود نافله در میان نمازها؛ که البتّه برای مسلمانان، «وجوب آن» مطرح نشده است.
۷٫سال نهم هجرت، خطاب به مسلمانان، با عبارت حافظوا علی الصّلوات و الصّلوه الوسطی… (بقره/۲۳۸) برای برپایی نمازهای گوناگون و نماز وسط (ظهر).
در این‌جا حق تعالی تأکید بر حفظ اوقات شرعی نماز دارد و خصوصاً نماز وسط روز (نماز ظهر فقط).
۸٫سال دهم هجرت، خطاب به مسلمانان، برای حفظ شؤون اخلاقی و مسائل زناشویی؛ و بیان ویژگی‌های فرزندان اهل تمیز: نماز فجر (صبح)، نماز عشا، نمار ظهر و نماز عصر، (نور/۵۸).
در این‌جا حق تعالی به طور غیر مستقیم از اوقات نماز سخن می‌گوید چون مسلمانان باید بر اساس اوقاتِ شرعی، زمان خواب و بیداری خود را مشخص کنند و نه بر اساس ساعات رسمی و کار! ـ‌‌چند مورد مطروحه تا کنون،نکته‌هایی از فرهنگ آفرینی قرآن کریم و نمونه‌هایی از کار آمدی فرهنگ اسلامی در عرصه‌ی زندگی فردی و اجتماعی هستند‌‌ـ از طرف دیگر هر مسلمان حق دارد بخشی از روز را که با برپایی نمازش تداخل و تلاقی نداشته باشد، برای استراحت و آرامش قرار دهد.
نکته: نمازهای مهم از نظر اسلام و قرآن مجید به ترتیب عبارتند از:
الف) نماز ظهر؛ ب) نماز صبح؛ ج) نماز عصر؛ 
و امّا نکته‌ی آخری که در پایان این مقاله، از نظر خوانندگان گرامی می‌گذرد و جمع‌بندی مطالب این بخش است:
حق تعالی در سال پنجم بعثت که هنوز مسلمانان با «اوقات شرعیِ روزه و نماز» آشنایی نداشته‌اند از ذکر عناوین شرعی آن‌ها خود‌داری کرده است وحتّی «صلوه» را نیز به‌کار نبرده است و از قول حضرت سلیمان(ع) فرموده است: «ذکر ربّی».
از طرف دیگر، شخصیت و افعال حضرت سلیمان(ع) را هم به واقع؛ و هم در موقعیت سال پنجم بعثت بسیار خوب به تصویر کشیده است، چون در غیر این‌صورت؛ نزول این آیات می‌توانست از طرف یهود و حتّی نصارا برای مسلمانان و اسلام ایجاد خطر کند و این موقع‌شناسی حق تعالی را در نزول آیات و شیوه‌ی بیان‌شان ثابت می‌کند.

پاورقیها:
۱٫‌قرآن کریم، به ترجمه‌ی بهاء الدّین خرّمشاهی/۴۵۵، پاورقی ۳۲٫
۲٫‌ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ۱۹/۲۷۶ـ۲۷۷٫
۳٫ سید محمد حسین طباطبایی،‌تفسیر المیزان، ۱۷/۳۲۴ ـ ۳۲۵٫
۴٫‌القرآن الحکیم /۴۵۵، تهران: انتشارات حکمت، چاپ دوم بهار ۱۳۷۶ با بازنگری و ویرایش جدید و تکمیل توضیحات.
۵٫‌ر.ک: فرانک ر. پالمر، نگاهی تازه به معنی‌شناسی، ترجمه‌ی دکتر کوروش صفوی؛ مقدمه و خصوصاً بخش ششم (معنی و جمله) و نیز ر.ک: محمد رضا حسینی، از ژرفای قرآن، ترجمه‌ی دکتر محمد مهدی فولادوند، بخش روش تدبر در قرآن /۳۶ ـ ۴۷٫
۶٫‌قرآن مجید با ترجمه‌ی دکتر محمد مهدی فولادوند /۴۵۵٫
۷٫‌قرشی، قاموس قرآن، ۵/۳؛ ذیل عشو.
۸٫‌همان/۴٫
۹٫‌همان.
۱۰٫همان، ۳/۳۱۲٫
۱۱٫‌قرآن مجید، ترجمه‌ی فولادوند، /۴۰۶٫
۱۲٫‌این روش یکی از روش‌های است که برای فهم آیات و کلمات قرآن کریم در کتاب «متدولوژی تدّبر در قرآن» به قلم مهندس عبدالعلی بازرگان عنوان شده است.
۱۳٫‌القرآن الحکیم، ترجمه‌ی مجتبوی/۱۵۱٫
۱۴٫‌قرآن مجید، ترجمه‌ی فولادوند /۵۸۶٫
۱۵٫‌همان /۵۳۰٫
۱۶٫‌همان /۲۹۰٫
۱۷٫‌همان /۴۵۵٫
۱۸٫‌‌همان.
۱۹٫‌ر.ک: ترجمه‌ی تفسیر طبری، ۶/۱۵۶۲ـ ۱۵۶۵٫
۲۰٫‌قرآن مجید، ترجمه‌ی فولادوند /۲۹۰٫
۲۱٫‌همان /۵۷۴٫
۲۲٫‌مطالب داخلِ قلاب از نگارنده‌ی مقاله است.

maarefquran.org

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی