معرفی کتاب: البیان فی تفسیر القرآن، نویسنده: سید ابو القاسم خوئى+زندگینامه+فهرست
نام کتاب: البیان فی تفسیر القرآن
نویسنده: سید ابو القاسم خوئى
موضوع: علوم قرآنى / تفسیر
تاریخ وفات مؤلف: 1371 / 1413
زبان: عربى
تعداد جلد: 1
ناشر: موسسة احیاء آثار الامام الخوئى
مکان چاپ: قم
سال چاپ: بى تا
نوبت چاپ: بىنا
البیان فى تفسیر القرآن
کتابى مهم در تفسیر و علوم قرآنى، اثر فقیه شیعى معاصر، آیت الله سید ابو القاسم خویى( متوفى 1371 ش).
این کتاب مشتمل است بر برخى مباحث علوم قرآنى از جمله اعجاز، تحریف، نسخ، و نیز تفسیر سوره حمد. به رغم خواسته و هدف مؤلف در ارائه تفسیر سورههاى دیگر قرآن، البیان تنها مشتمل بر تفسیر سوره حمد است.
این مجموعه در واقع، حاصل درسهاى آیت الله خویى در حوزه علمیه نجف است (- خویى، معجم رجال الحدیث، ج 22، ص 19).
مؤلف در آغاز، به اجمال، از شیوه تفسیر خود سخن گفته، سپس در فصل نخست با عنوان« فضل قرآن» جایگاه قرآن را در پرتو آیات آشکار ساخته و بر لزوم تدبر در آن تأکید کرده است.
در فصل دوم، در بحث از« اعجاز قرآن» به تبیین لغوى اعجاز، معناى اصطلاحى آن و فرق آن با سحر پرداخته است. وى برترین معجزه را آن مىداند که با برترین جریان روزگار هماوردى کند، ازینرو با تبیین جایگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلى، به اثبات برترى قرآن در اعصار و مانند ناپذیرى آن در بیان و عرضه حقایق والا مىپردازد. در بیان ابعاد مانند ناپذیرى قرآن، به تشریع و اِخبار از غیب نیز اشاره مىکند( ص 33- 77).
از دیرباز، کسانى بر این باور بودهاند که گاه در قرآن از لحاظ بیانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه یافته است( ابن قتیبه، ص 22). مؤلف در فصلى جدا( ص 81- 99) به برخى از اشکالها و ایرادها در این زمینه پرداخته و با استناد به تاریخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر دیگر خود، نفحات الاعجاز، نیز به نویسندهاى امریکایى که با نام ظاهرا مستعار نصیر الدین ظافر در کتابى با نام حُسن الایجاز( بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است( البیان، ص 93- 94؛- آقا بزرگ طهرانى، ج 24، ص 246).
بحث قرائت، که از پیشینهاى کهن و اهمیتى ویژه برخوردار است، بتفصیل در البیان، مطرح شده است. مؤلف به جایگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مىکند و با تصریح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مىگوید: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در میان شیعه است و بعید نمىنماید که در میان عامه نیز چنین باشد( ص 123). مؤلف براى اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا قاریان دهگانه را معرفى مىکند و سپس چگونگى گزارش قرائتهاى آنها را بازگفته، مىنویسد: توجه به واقع زندگانى قاریان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگى اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاریان و پیروان آنها به قرائتهاى خود و نقد دیگر قرائتها، و انکار بسیارى از محققان برخى از این قرائتها را( که نمونههایى از آنها آورده است) نشان مىدهد که این قرائتها متواتر نیستند( ص 126- 157)؛ آنگاه دلایل تواتر قرائتها را نقد مىکند و نشان مىدهد که هیچکدام دلایل استوارى ندارند( ص 157- 160). مؤلف گاه بر این نکته تأکید کرده است که این دلایل، تواتر قرآن را ثابت مىکند نه قرائتها را، و بین این دو فرقى است روشن. از آنجا که مؤلف تواتر قرائتها را نفى کرده، در ادامه بحث، پیوند« قرائتهاى هفتگانه» را با حدیث« احرف سبعه» گسسته دانسته و تأکید کرده است که این حدیث به هر معنایى که باشد، پیوندى با موضوع قرائتهاى هفتگانه ندارد. وى در تأیید این نظر خود، آراى تنى چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است که از جمله به تأخر چند سدهاى تعیینِ قرائتهاى هفتگانه از سوى ابن مجاهد استناد کردهاند( ص 163).
مؤلف پس از نقد حجیّت قرائتها، با استناد به روایتى از کافى، تأکید مىکند که در نماز قرائتى صحیح است که به روزگار امامان علیهم السلام متعارف بوده باشد( ص 167). بحث از روایت« احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است(- حسن ضیاء الدین عتر). مؤلف، گونههاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصریح کرده است که به دلیل تهافت و تناقض روایات و عدم امکان جمع، نمىتوان آنها را پذیرفت( ص 171- 193). ازینرو، وى روایات« احرف سبعه» را یکسره مردود مىشمارد( براى انتقاد از این نظر- شاهین، ص 29- 32).
مهمترین بحث البیان، بحث« تحریف ناپذیرى» قرآن کریم است. مؤلف تحریف را معنى کرده، انواع و ابعاد آن را نمایانده و محل نزاع بحث را روشن کرده است.
وى ضمن تصریح به اینکه محققان هرگز به تحریف عقیده نداشتهاند،« نسخ التلاوه» را گونهاى از تحریف دانسته است. وى در اثبات تحریف ناپذیرى قرآن، به آیات قرآن، سنت، روایات فضائل سورهها و فضیلت قرائت قرآن استناد کرده است( ص 207- 235) و افزون بر اینها به لحاظ تاریخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحریف را غیر ممکن دانسته است.
مؤلف، اشکالهاى برخى از عالمان را بر این موضوع آورده و نقد کرده است.
بحث وى از مصحف حضرت على علیه السّلام و نقد سندى و محتوایى روایتها شایان توجه است. از جمله اهم دلایل معتقدان تحریف، چگونگى جمع قرآن است.
آنان بر این باورند که چون قرآن در زمان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحریف صورت گرفته است. بدین سان، مؤلف به بحث از جمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسى روایتها و تحلیل ابعاد بحث و فرضهاى مختلف آن، به نتیجه رسیده است که قرآن به همین صورت کنونى به روزگار رسول اکرم جمع بوده است( ص 239- 259؛ نیز تحریف).
مؤلف پس از اثبات سلامت، استوارى و وحیانى بودن قرآن، به بحث« حجیّت ظواهر» آن مىپردازد، و براى اثبات آن، به دلایل عقلى، قرآنى و روایى استناد مىکند؛ آنگاه دلایل کسانى را گزارش مىکند که به عدم حجیّت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله: مخاطبان قرآن فقط امامان علیهم السلاماند؛ بهرهگیرى از ظواهر آیات و استناد بدان، تفسیر به رأى است که از آن نهى شده است؛ معارف قرآن بسى ژرف است و دست نایافتنى؛ و بالاخره تحریف قرآن و از بین رفتن قرائن مهم آن.
مؤلف که در بخشهاى پیشین دلایل تحریف را نقد کرده است، در این بخش، دیگر دلایل آنان را به نقد کشیده بر حجیّت ظواهر قرآن تأکید مىکند( ص 263- 273).
در بحث از حجیّت ظواهر قرآن، که عملا حجیّت تمامت آیات آن است، چگونگى« نسخ» آیاتى از قرآن مطرح مىشود.
از اینجا مؤلف به بحث از« نسخ» مىپردازد، و از یک سو اصل آن را مىپذیرد و از سوى دیگر با بررسى اهم مصادیق آن، که گاه تا به 214 آیه رساندهاند( احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زید، ج 1- 2، باب 3) و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن یک آیه، یعنى« آیه نجوى»( مجادله: 12) را پذیرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و دیدگاه شیعه را در این باره باز گفته است( ص 277- 394).
بحث از اصول تفسیر، از دیگر بحثهاى کتاب است که مؤلف در آن، تکیه بر دیدگاه مفسّران را در تفسیر نااستوار مىداند، و بر استناد به ظواهر کتاب، با توجه دقیق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأکید مىکند و براى روایات صحیح در تبیین آیات، جایگاه ویژهاى قایل مىشود و اشکالهاى پذیرفتن خبر واحد در تفسیر و حجیّت آن را پاسخ مىگوید( ص 397- 402).« حدوث یا قدم قرآن»، که از نزاعهاى کهن معتزله و اشاعره است، بحث پایانى بخش علوم قرآنى این کتاب است. مؤلف آن را از بحثهاى دخیل در فرهنگ اسلامى دانسته و از جمله آثار ورود بحثهاى فلسفه یونان در حوزه فرهنگ اسلامى تلقى مىکند. وى در این بحث، به نقد دیدگاه اشاعره پرداخته، دیدگاه معتزله و شیعه را در حدوث کلام الهى استوار مىداند( ص 405- 413).
تفسیر سوره حمد، بخش پایانى کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربى، آیات را تفسیر کرده است. بحث لغوى کلمه« عبادت» و بحث فقهى واژه« بسمله» از جمله بحثهاى سودمند و راهگشاى کتاب است.
بینش فقهى و دقتهاى اصولى مؤلف در جاى جاى تفسیر وى آشکار است.
در تعلیقات این اثر، از حدیث ثقلین، ترجمه قرآن، جبر و اختیار، شفاعت و مانند آن بحث شده است( ص 499- 528).
مؤلف البیان در بحثهاى مقدماتى، و نیز در تفسیر سوره حمد، آشکارا از بحثهاى کلامى استادش، علاّمه بلاغى، در آلاء الرحمن اثر پذیرفته است. تأثیر این کتاب در حوزه علوم قرآنى، بویژه در بحث تحریف ناپذیرى قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایى که برخى آثار، نوعى ملخص یا مبسوط البیان به شمار مىروند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نیز نشانه دیگرى از گستره حضور این اثر است( نیز شاهین؛ رومى، ج 1، ص 190 به بعد).
البیان بار نخست در 1375 در نجف به چاپ رسید( مشار، ج 1، ص 241). هاشم هاشمزاده هریسى و محمد صادق نجمى آن را با عنوان بیان، در علوم و مسائل کلى قرآنى، به فارسى ترجمه کردهاند. ترجمه کاملى از آن نیز به زبان اردو، به مترجمى محمد شفاء نجفى، در 1410 / 1989 در اسلام آباد به چاپ رسیده است. همچنین، دو فصل« جمع و تدوین قرآن» و« مصونیت قرآن از تحریف» توسط اصغر على جعفر در 1987 به انگلیسى منتشر شده است.
naruq liresfat if nayab -la morf sretpahc tnatropmi owt :naruq fo noitavreserp dna noitcelloc eht فصل« حجیّت ظواهر قرآن» zawahir al -quran :theauthority of the book's literal meanings نیز به ترجمه مجاهد حسین در مجلة التوحید al -tawhid. در 1989 منتشر شده است. انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمه انگلیسى کاملى از البیان به قلم عبد العزیز ساشادینا در 1998 منتشر کرده است.
منابع
محمد محسن آقا بزرگ طهرانى، الذریعة الى تصانیف الشیعة، چاپ على نقى منزوى و احمد منزوى، بیروت 1403 / 1983؛ ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره 1393 / 1973؛ ابو القاسم خویى، البیان فى تفسیر القرآن، بیروت 1408 / 1987؛ همو، معجم رجال الحدیث، بیروت 1403 / 1983، چاپ افست قم[ بىتا.]؛ فهد بن عبد الرحمان رومى، اتجاهات التفسیر فى القرن الرابع عشر، ریاض 1407 / 1986؛ مصطفى زید، النسخ فى القرآن الکریم: دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیة، بیروت 1391 / 1971؛ عبد الصبور شاهین، تاریخ القرآن، قاهره 1966؛ حسن ضیاء الدین عتر، الاحرُف السبعة و منزلة القراءات منها، بیروت 1409 / 1988؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپى فارسى و عربى، تهران 1340- 1344 ش؛ احمد بن محمد نحاس، النّاسخ و المنسوخ فى القرآن الکریم، چاپ شعبان محمد اسماعیل، قاهره 1407 / 1986.
زندگینامه
آیت الله العظمى سید ابو القاسم خویى شب پانزدهم ماه رجب سال1317 هجرى قمرى، در خانواده علم و دانش و تقوا در شهرستانخوى دیده به جهان گشود.
خاندان
پدر او مرحوم آیت الله حاج سید على اکبر، فرزند سید هاشم موسوى خویى، یکى از شخصیتهاى برجسته خوى بود و مردم به او به دیده اکرام و احترام مىنگریستند.
آیت الله سید على اکبر خویى در 28 صفر 1285 هجرى قمرى در شهرستان خوى به دنیا آمد. وى در سال 1307 هجرى قمرى، براى فراگیرى علوم دینى به عتبات عالیات رفت و در محضر اساتید بزرگ سامرا و نجف، از جمله علامه فاضل شربیانى و علامه شیخ محمد حسن مامقانى به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت.
او در سال 1315 هجرى قمرى، به زادگاه خویش بازگشت و ریاست دینى شهر را برعهده گرفت.
سید على اکبر در سال 1328 هجرى قمرى، به علت عدم موافقت با مشروطه غیر مشروعه به نجف مهاجرت کرد و در آنجا مورد اعتماد آیت الله سید محمد کاظم یزدى( صاحب عروة) قرار گرفت و در اداره حوزه نجف، فعالیتهاى چشمگیرى از خود نشان داد.
وى در سال 1346 هجرى به مشهد مقدس هجرت نمود و در سن هشتاد و شش سالگى، در سفر زیارت مولاى متقیان على علیه السلام، در 18 شعبان 1371 هجرى بدرود حیات گفت و پس از تشییع و نماز علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى بر پیکرش، در حرم امیر المؤمنین علیه السلام به خاک سپرده شد.
تحصیلات
آیت الله سید ابو القاسم خویى در دامان پاک پدر و مادرش دوران کودکى را پشت سر نهاده، پس از آموختن قرآن و خواندن و نوشتن، در 13 سالگى( سال 1330 هجرى قمرى) همراه برادر بزرگ خویش مرحوم سید عبد الله خویى و دیگر افراد خانواده رهسپار نجف شد.
ایشان از دوران کودکى و نوجوانى به هوش و ذکاوت و حافظه و استعداد در میان همسالان خود معروف بوده و در اندک زمانى گوى سبقت را از همگان ربود.
تدریس
آیت الله خویى در خلال تحصیل، به تدریس نیز مىپرداخت و هر کتابى را که مىآموخت، کتاب پیش از آن را تدریس مىکرد. معظم له خود در این باره چنین مىفرماید:
« زمانى که دومین جلد شرح لمعه را فرا مىگرفتم. خود به تدریس و تعلیم اولین جلد این کتاب پرداختم.» ایشان سالها به تدریس خارج فقه و اصول و تفسر قرآن کریم اشتغال داشت.
آیت الله خویى در هر روز چهار نوبت به تدریس پرداخته و اکثر اوقات خویش را به تتبع، تحقیق، تألیف، تدریس و تعلیم شاگردان سپرى ساخته و حتى از استراحت خود براى ازدیاد ساعات مطالعه مىکاستند و این همه پر کارى و بزرگوارى نشان بارز دانش دوستى آن فقیه فرزانه بود.
او پس از درس، مدتى طولانى نزدیک به یک ساعت براى پاسخ به پرسشهاى علمى شاگردان خویش در محفل درس مىنشست و در مجالس خصوصى نیز صحبت علمى به میان مىآورد و حتى در کوچه و خیابان هم به سؤالات شاگردان و افراد دیگر پاسخ مىداد.
ویژگیهاى اخلاقى
فقهاى بزرگ شیعه در زندگى خویش پیوسته اخلاق نیکوى پیامبران را الگوى خویش قرار داده و با حرکت در مسیر انبیا براى هدایت و سعادت بشریت اسوه حسنه هستند.
علماى تشیع با نصب العین قرار دادن خُلق عظیم پیامبران الهى و ائمه اطهار علیهم السلام والاترین حماسههاى شکوهمند تاریخ بشریت را ایجاد کردهاند. آیت الله العظمى خویى یکى از عالىترین نمونهها است که در اینجا برخى از خصایص اخلاقى آن راد مرد فرزانه را برمىشماریم:
یارى ضعیفان: از ویژگیهاى بارز رفتار ایشان دستگیرى از نیازمندان و کمک به درماندگان بود. هر جا احساس مىنمود عدهاى به کمک و رسیدگى نیاز دارند بدون درنگ به یارى آنان مىشتافت لذا مىبینیم که مؤسسات خیریه زیادى به نام ایشان در هند و پاکستان و تایلند و ایران و عراق و لبنان تأسیس شده است.
به خصوص در ماههاى رمضان و ذى الحجه، توجه و اهتمام ایشان به زندگى فقرا و ایتام، بیشتر مىشد.
عفو و گذشت: آیت الله خویى در طول زندگانى خویش با بدخواهان و حسودان و مخالفان زیادى مواجه شد و با وجود اینکه آنان بر علیه ایشان سخن گفتند و حرکاتى انجام دادند؛ اما آیت الله فقید با آنان به بزرگى و متانت رفتار نموده و از سر تقصیرات و اشتباهات آنان درمىگذشت و حتى وقتى که با آنان مواجه مىشد بذل توجهى نیز به حالشان مىنمود.
بهره بردارى از وقت: ایشان هیچ وقتِ اضافه و باطلى نداشت و تمام اوقات شبانه روز خود را به تدریس، مطالعه، عبادت و تهجد، قرائت قرآن، جواب استفتائات، ملاقات با مردم، تألیف، نماز جماعت و زیارات مىگذرانید.
ساده زیستى: مرجع بزرگوار، در زندگى بىآلایش و ساده بود. از تجمل و رفاه زاید دورى مىکرد. خوراکش را غذایى ساده تشکیل مىداد و در صرف وجوهات شرعى کاملا احتیاط مىنمود.
از بسیارى کارهاى مشروع به خاطر منافات داشتن با روح زهد و تقوا دورى مىکرد.
تواضع و فروتنى: آیت الله خویى در زندگى، تواضع را پیشه خود ساخته از کبر و غرور و عجب سخت بدش مىآمد و از کارهایى که رنگ و بوى بزرگ منشى و خود بینى داشت به شدت پرهیز مىنمود.
با اینکه وى از مدرسان بزرگ جهان تشیع به شمار مىرفت و شاگردان و پرورش یافتگان مکتبش همه از پیشوایان فکرى جهان تشیع محسوب مىشدند و حوزه درسى ایشان از پر آوازهترین محافل علمى جهان اسلام بود، از مظاهر کبر و غرور دورى کرده و درِ خانهاش به روى همه باز بود. همه مىتوانستند شخصا با آقا ملاقات نموده و مسائل خود را با ایشان در میان بگذارند.
تقید به زیارت: حضرت آیت الله خویى به زیارت حضرت امیر المومنین علیه السلام بسیار علاقه داشته و هر روز پیش از شروع درس به حرم مطهر رفته و پس از زیارت و عرض سلام براى تدریس به مسجد خضراء تشریف مىآوردند.
در ایام زیارت مخصوص امام حسین علیه السلام، به کربلا رفته و آن حضرت را زیارت مىکردند و به همین منظور خانهاى هم در کربلا اجاره کرده بودند. مدتى نیز با ماشینى که توسط برخى افراد خیِّر تهیه شده بود هر شب جمعه به زیارت سید الشهداء علیه السلام مىرفتند.
تجلیل از مراجع معاصر و اهل علم: معظم له براى مراجع تقلید احترام خاصى قایل بودند و از آنان تجلیل مىنمودند. ایشان و مرحوم آیت الله شیرازى، در دوران مرجعیت عامه آیت الله العظمى بروجردى از باب احترام و ادب، شهریه ایشان را مىپذیرفتند. در حالى که خود از مدرّسان بزرگ و مشهور تشیع بوده و بىنیاز از آن بودند.
ایشان براى آیت الله العظمى حکیم احترام عمیقى قایل بودند و به تألیفات ایشان عنایت خاصى داشتند.
همچنین ایشان در مناسبتهاى مختلف از شاگردان فاضل خود( همچون مرحوم شهید صدر و سید علاء الدین بحر العلوم و استاد آقا شیخ محمد تقى جعفرى) نام برده و مقام فضل و دانش آنان را مىستودند.
سفر به قم
آیت الله خویى در سال 1350 هجرى قمرى، به زیارت حضرت امام رضا( ع) نایل آمده و در سال 1353 هجرى قمرى، به حج مشرف شدند.
در اوایل ماه رجب سال 1368 هجرى قمرى، بار دیگر از نجف اشرف به قصد زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السلام و معالجه کسالت قلب و سینه، راهى ایران گشته و از راه همدان عازم قم شدند. آن گاه که خبر ورودشان به قم رسید بزرگان حوزه و دانشمندان، همراه انبوه مردم تا هشت فرسنگى قم به استقبال او آمدند.
زمانیکه ایشان قصد حرکت به تهران کرد بسیارى از مردم تهران و ساکنان شهر رى تا شش فرسنگى به استقبالش آمده و مورد تجلیل عموم طبقات واقع شدند.
پس از آن به مشهد مقدس مشرف شده و بعد از مدتى به نجف اشرف مراجعت نمودند.
اساتید
آیت الله خویى پس از یادگیرى مقدمات نزد بزرگان و اساتید سطح، از جمله پدر بزرگوارش به تدریس کتب درسى فقه و اصول پرداخت و در 21 سالگى به درس خارج روىآورد و در فقه و اصول از خرمن دانش دانشوران نام آور حوزه نجف خوشهها چید و فیضهابرگرفت. برخى از آن بزرگان عبارتند از:
1- آیت الله شیخ فتح الله شریعت اصفهانى( متوفاى 1339 هجرى قمرى) 2- آیت الله میرزاى نائینى( متوفاى 1355 هجرى قمرى) 3- آیت الله آقا ضیاء عراقى( متوفاى 1361 هجرى قمرى) 4- آیت الله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى( متوفاى 1361 هجرى قمرى) 5- آیت الله میرزا على آقا شیرازى فرزند میرزاى شیرازى( متوفاى 1355 هجرى قمرى) 6- آیت الله شیخ محمد جواد بلاغى نجفى( متوفاى 1352 هجرى قمرى) 7- آیت الله سید حسین بادکوبهاى( متوفاى 1358 هجرى قمرى) 8- آیت الله آقا میرزا على آقا قاضى( متوفاى 1366 هجرى قمرى)
مشایخ روایت
آیت الله خویى در حالى که هنوز جوان بود موفق شد از بزرگان حوزه نجف اجازه نقل حدیث دریافت داشته و توسط آن، کتابهاى دانشمندان شیعه و سنى را روایت کند. یکى از این مشایخ، مرحوممیرزاى نائینى بود که بوسیله ایشان از استادش مرحوم محدّث نورى کتابهایى مانند: اصول کافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار، وسائل الشیعة، بحار الأنوار، وافى و... را روایت مىنمود.
اجازه دیگر ایشان، اجازه روایى علامه سترگآیت الله سید عبد الحسین شرف الدین عاملى صاحب المراجعات،( متوفاى 1377) بود که بواسطه ایشان کتابها و تألیفات دانشمندان اهل سنت را روایت مىکند.
شاگردان
آیت الله العظمى خویى در طول حیات پربار خویش حدود70 سال به تدریس دروس سطح و خارج، اشتغال داشته و قریب 50 سال هم برجستهترین و پربارترین محفل حوزه نجف را دارا بود و هزاران نفر از علما و فضلاى کشورهاى مختلف اسلامى از هند و افغان و پاکستان و ایران گرفته تا عراق و حجاز و لبنان و کشورهاى حاشیه خلیج فارس را در دامان خویش پرورش داده و به اقصى نقاط جهان فرستاده و تودههاى مسلمان را به سوى سعادت و هدایت رهنمون بوده است.
در اینجا تنها به نام برخى از شاگردان معظم له اشاره مىنمائیم:
1- آیت الله سید ابو الحسن شیرازى 2- آیت الله ابو الفضل نجفى خوانسارى 3- آیت الله ابو القاسم گرجى 4- آیت الله احمد دشتى 5- آیت الله اسماعیل محقق بلخى 6- آیت الله باقر شریف قرشى 7- آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانى 8- آیت الله میرزا جواد تبریزى
تقریرات درس
شاگردان آیت الله العظمى خویى در خلال تحصیل خود، همواره به ضبط بیانات استاد در فقه و اصول پرداخته و در مجلس درس وى به نگاشتن افادات ایشان اشتغال داشتهاند به نحوى که شمار تقریرات درس ایشان به چندین عنوان مىرسد.
تألیفات
آیت الله خویى از ابتداى زندگى علمى خویش در راستاى نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و گسترش دانش اسلام، دمى نیاسود.
زمانى بر مسند تدریس نشست و به تربیت و پرورش صدها عالم و دانشمند فرزانه پرداخت و زمانى دیگر دست به قلم برد و به تصنیف و تألیف در تفسیر و کلام و فقه و اصول و رجال پرداخت.
با توجه به اشتغالات گوناگون ایشان از هنگام تدریس سطوح تا روزهاى آخر زندگانى پربار، و آن همه مسئوولیتهاى مختلف این همه آثار چشمگیر قابل توجه است.
برخى از آثار ایشان عبارتند از:
1- التنقیح، در فقه، 8 جلد 2- مستند العروة الوثقى، در 5 جلد 3- فقه الشیعة، در 5 جلد 4- منهاج الصالحین، 2 جلد شامل یک دوره اجمالى فقه 5- مصباح الفقاهة، در 3 جلد 6- مصباح الأصول، در 2 جلد 7- البیان فی تفسیر القران، که در آن مقدمات علوم قرآنى مورد بررسى قرار گرفته است.
8- معجم رجال الحدیث، در 23 جلد 9- تقریرات درسهاى علامه نائینى که در دو جلد با نام أجود التقریرات منتشر شده است.
آیت الله خویى و انقلاب اسلامى ایران
از آغاز حرکت خروشان مردم مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى قدس سره در جهت نابودى رژیم طاغوت، از سال 1341 هجرى شمسى، که دولت با طرح مسأله انجمنهاى ایالتى و ولایتى در صدد اجراى نقشههاى ضد دینى خود برآمد، مراجع عالیقدر و علماى اعلام به طور یک پارچه نبرد بى امان خویش را با دولت حاکم شروع نمودند.
یکى از این بزرگان آیت الله خویى بود که از آغاز نهضت با صدور اعلامیهها، پیامها و تلگرامها نقش خود را در پیشبرد حرکت اسلامى مردم ایران ایفا کرد. اقدامات ایشان که از مهرماه 1341 شمسى شروع شده بود همه حاکى از ژرف نگرى و عمق نظر ایشان است.
خدمات اجتماعى
آن مرجع بزرگ در طول مرجعیت خود با امکاناتى که در اختیار داشت تأسیسات عظیم و بناهاى بزرگ و کتابخانهها و مدارس و حوزههایى را بنا نهاد که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- مدینة العلم آیت الله العظمى خویى، قم 2- مدرسه و کتابخانهاى در مشهد مقدس به نام ایشان 3- دار العلم و مجتمع امام زمان، اصفهان 4- المجمع الثقافی الخیری، بمبئى 5- مبرة الإمام الخوئی، بیروت 6- مدرسة دار العلم و مکتبة الإمام الخویی، نجف اشرف 7- مدارس دینى در بانکوک( تایلند) و داکا( بنگلادش) 8- مکتبة الثقافة و النشر در کشورهاى پاکستان و مالزى 9- مؤسسة الإمام الخویی و مدرسة الإمام الصادق و مدرسة الزهراء انگلستان( لندن) 10- مرکز الإمام الخویی، اندونزى( جاکارتا) 11- مرکز اسلامى در فرانسه 12- مسجد و مرکز اسلامى در شهرهاى دیترویت، لوس آنجلس و نیویورک آمریکا و...
وفات
پس از96 سال حیات پر افتخار و بر جاى نهادن خدمات بزرگ دینى و دهها اثر جاویدان و تحمل فشارها و رنجها و مصیبتهاى فراوان در حکومت ظالمانه صدام و پس از یک سال دورى از جوار جد بزرگوارش امیر المؤمنین على علیه السلام و تبعید به کوفه؛ سرانجام فروغ فروزان زندگانى آیت الله العظمى خویى در عصر روز شنبه هشتم صفر1413 هجرى قمرى، براى همیشه خاموش شد و مسلمانان را با اندوهى جانکاه مواجه کرد.
او که در زندگى به سان جدّش حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به طاغوت عصر خود مبتلا شده بود، پس از وفات نیز به سرنوشت جده مظلومهاش حضرت زهرا سلام الله علیها مبتلا گشته و در نیمههاى شب با حضور مأموران امنیتى بعث، پیکر پاکش غریبانه و مظلومانه و بدون تشییع، پس از نماز توسط حضرت آیت الله حاج سید على سیستانى بوسیله چند تن از شاگردان و یارانش در مسجد خضرا به خاک سپرده شد.
با انتشار خبر وفات ایشان گرچه با اعلام حکومت نظامى در نجف و کوفه و آماده باش نیروهاى نظامى در بغداد و شهرهاى مرکزى و جنوبى عراق، از برپایى هر گونه مراسمى جلوگیرى به عمل آمد؛ اما از نخستین ساعات بامداد روز نهم صفر صداى قرآن در تمام نقاط ایران طنین انداز شد و از سوى دولت جمهورى اسلامى سه روز عزاى عمومى اعلام گردید و در و دیوار شهرها و روستاها سیاه پوش شده و مردم به نوحه خوانى و عزادارى پرداختند.
در کشورهاى مختلف جهان، از هند و کشمیر و افغانستان و پاکستان و بنگلادش و کویت و سوریه و لبنان و امارات خلیج فارس گرفته تا آمریکا و کانادا و انگلیس و تایلند نیز محافل یادبود مختلفى برگزار شد.
و براستى او با این همه خدمات و آثار جاویدان نمرده و هرگز نخواهد مرد که:«العُلَماءُ باقُونَ ما بَقِی الدَّهرُ، أَعیانُهم مَفقودَةٌ، و أَمثالُهُم فی القُلُوبِ مَوجودَةٌ» در پایان، پیام حضرت آیت الله العظمى خامنهاى را به مناسبت ارتحال ایشان مىآوریم:
«بسم الله الرحمن الرحیمإنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا إلَیهِ راجِعُونَ با تأسف و تأثر فراوان باخبر شدیم که عالم جلیل القدر و فقیه عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج سید ابو القاسم خویى مرجع تقلید بزرگوار روز گذشته دار فانى را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند.
این حادثه براى جهان اسلام مخصوصا حوزههاى علمیّه مصیبتى است آن عالم بزرگ بقیه سلف صالح و یکى از پرچمداران علوم اسلامى و یکى از مراجع بزرگ تقلید دوران معاصر بود.
ایشان در بسیارى از علوم اسلامى رایج در حوزههاى علمیّه از اساتید مسلم و کم نظیر به حساب مىآمد. فقیهى بزرگ و اصولىاى عمیق و مفسرى نوآور و رجالىاى صاحب مکتب و متکلمى زبردست بود.
آثار علمى ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمىشود. هزاران شاگرد تربیت یافته در حوزه دروس غنى و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامى منتشرند.
این بزرگوار یکى از نخستین کسانى بود که پس از شروع نهضت اسلامى به رهبرى امام خمینى( رض) حوزه علمیّه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعى و کوششى ارجمند در همراهى با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران مبذول کرد.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1412 هجرى قمرى، قطب اصلى نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامى بود و به همین جهت پس از سرکوب شدن این نهضت به وسیله رژیم خونخوار بعثى، این کهن مرد دانشمند مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثى قرار گرفت و در معرض خطر جدى واقع شد و پس از آنکه به فضل الهى از خطر نجات یافت تا مدتها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثى قرار داشت.
عمر طولانى و پر برکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت سرشار از آزمایشهاى الهى و نمایشگر سعى و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است.
اینجانب مصیبت درگذشت این مرجع بزرگوار تقلید را به حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنا فداه و جهان تشیع، مخصوصا به حوزههاى علمیّه و علما و فقهاى بزرگ و نیز به خانواده محترم و فرزندان ایشان و همه دوستداران و مقلّدین ایشان تسلیت مىگویم و رحمت و فضل و مغفرت الهى را براى ایشان مسئلت مىنمایم.
یکشنبه 9 صفر 1413«سید على خامنهاى»
فهرست
المدخل
خطبة الکتاب
مقدمة الطبعة الأولى
لما ذا وضعت هذا التفسیر؟ ..... ص : 11
مدخل التفسیر: ..... ص : 14
فضل القرآن
- عجز الإنسان عن وصف القرآن ..... ص : 16
فضل قراءة القرآن: ..... ص : 25
التدبر فی القرآن و معرفة تفسیره: ..... ص : 30
إعجاز القرآن
معنى الإعجاز ..... ص : 35
لا بد للنبی من إقامة المعجز: ..... ص : 37
خیر المعجزات ما شابه أرقى فنون العصر: ..... ص : 40
القرآن معجزة إلهیة: ..... ص : 43
القرآن معجزة خالدة: ..... ص : 45
1 - القرآن و المعارف: ..... ص : 48
2 - القرآن و الاستقامة فی البیان: ..... ص : 57
3 - القرآن فی نظامه و تشریعه: ..... ص : 61
4 - القرآن و الإتقان فی المعانی: ..... ص : 68
5 - القرآن و الاخبار بالغیب: ..... ص : 69
6 - القرآن و أسرار الخلیفة: ..... ص : 71
أوهام حول إعجاز القرآن
القرآن و القواعد ..... ص : 81
سخافات و خرافات: ..... ص : 95
حول سائر المعجزات
إثبات المعجزات بالبراهین المنطقیة ..... ص : 105
بشارة التوراة و الإنجیل بنبوة محمد: ..... ص : 119
أضواء على القراء
تمهید: ..... ص : 123
1 عبد الله بن عامر الدمشقی ..... ص : 125
2 ابن کثیر المکی ..... ص : 127
3 عاصم بن بهدلة الکوفی ..... ص : 129
4 أبو عمرو البصیری ..... ص : 132
5 حمزة الکوفی ..... ص : 135
6 نافع المدنی ..... ص : 138
7 الکسائی الکوفی ..... ص : 140
8 خلف بن هشام البزاز ..... ص : 142
9 یعقوب بن إسحاق ..... ص : 143
10 یزید بن القعقاع ..... ص : 145
نظرة فی القراءات
تواتر القرآن من الضروریات ..... ص : 149
تصریحات نفاة تواتر القراءات: ..... ص : 151
أدلة تواتر القراءات: ..... ص : 155
تعقیب: ..... ص : 158
القراءات و الأحرف السبعة: ..... ص : 159
1 - حجیة القراءات: ..... ص : 163
2 - جواز القراءة بها فی الصلاة: ..... ص : 166
هل نزل القرآن على سبعة أحرف؟!!
عرض الروایات حول نزول القرآن على سبعة أحرف ..... ص : 171
تهافت الروایات: ..... ص : 177
وجوه الأحرف السبعة: ..... ص : 178
1 - المعانی المتقاربة: ..... ص : 178
2 - الأبواب السبعة: ..... ص : 183
3 - الأبواب السبعة بمعنى آخر: ..... ص : 184
4 - اللغات الفصیحة: ..... ص : 185
5 - لغات مضر: ..... ص : 186
6 - الاختلاف فی القراءات: ..... ص : 187
7 - اختلاف القراءات بمعنى آخر: ..... ص : 189
8 - الکثرة فی الآحاد: ..... ص : 190
9 - سبع قراءات: ..... ص : 191
10 - اللهجات المختلفة: ..... ص : 191
صیانة القرآن من التحریف
1 - معنى التحریف: ..... ص : 197
2 - رأی المسلمین فی التحریف: ..... ص : 200
3 - نسخ التلاوة: ..... ص : 201
التحریف و الکتاب: ..... ص : 207
التحریف و السنة: ..... ص : 210
ترخیص قراءة السور فی الصلاة: ..... ص : 214
دعوى وقوع التحریف من الخلفاء: ..... ص : 215
شبهات القائلین بالتحریف: ..... ص : 220
الشبهة الاولى: ..... ص : 220
و الجواب عن ذلک ..... ص : 220
الشبهة الثانیة: ..... ص : 222
و الجواب عن ذلک: ..... ص : 223
الشبهة الثالثة: ..... ص : 225
و الجواب: ..... ص : 225
عرض روایات التحریف: ..... ص : 226
المفهوم الحقیقی للروایات: ..... ص : 228
و الجواب عن الاستدلال بهذه الطائفة: ..... ص : 230
و الجواب عن الاستدلال بهذه الطائفة: ..... ص : 233
و أما الشبهة الرابعة: ..... ص : 234
فکرة عن جمع القرآن
کیفیة جمع القرآن ..... ص : 237
أحادیث جمع القرآن: ..... ص : 238
1 - تناقض أحادیث جمع القرآن ..... ص : 245
2 - تعارض روایات الجمع: ..... ص : 248
3 - تعارض أحادیث الجمع مع الکتاب: ..... ص : 250
4 - مخالفة أحادیث الجمع مع حکم العقل! ..... ص : 251
5 - مخالفة أحادیث الجمع للاجماع: ..... ص : 254
6 - أحادیث الجمع و التحریف بالزیادة! ..... ص : 255
النتیجة: ..... ص : 257
حجیة ظواهر القرآن
إثبات حجیة ظواهر القرآن ..... ص : 261
أدلة إسقاط حجیة ظواهر الکتاب: ..... ص : 265
1 - اختصاص فهم القرآن: ..... ص : 265
2 - النهی عن التفسیر بالرأی ..... ص : 267
3 - غموص معانی القرآن: ..... ص : 268
4 - العلم بارادة خلاف الظاهر: ..... ص : 268
5 - المنع عن اتباع المتشابه: ..... ص : 270
6 - وقوع التحریف فی القرآن: ..... ص : 271
النسخ فی القرآن
النسخ فی اللغة: ..... ص : 275
النسخ فی الاصطلاح: ..... ص : 276
إمکان النسخ: ..... ص : 277
و ملخص هذه الشبهة: ..... ص : 277
النسخ فی التوراة: ..... ص : 279
النسخ فی الشریعة الاسلامیة: ..... ص : 283
1 - نسخ التلاوة دون الحکم: ..... ص : 283
2 - نسخ التلاوة و الحکم: ..... ص : 284
3 - نسخ الحکم دون التلاوة: ..... ص : 284
مناقشة الآیات المدعى نسخها: ..... ص : 286
الرجم على المتعة: ..... ص : 325
مزاعم حول المتعة: ..... ص : 327
و الجواب عن ذلک: ..... ص : 351
أحکام الکافر المقاتل: ..... ص : 364
آراء اخرى حول الآیة: ..... ص : 367
أحادیث العمل بآیة النجوى: ..... ص : 373
و تحقیق القول فی ذلک: ..... ص : 374
سبب نسخ صدقة النجوى: ..... ص : 375
و قد یعترض: ..... ص : 376
حکمة تشریع صدقة النجوى: ..... ص : 376
تعصب مکشوف: ..... ص : 378
تعقیب: ..... ص : 378
البداء فی التکوین
تمهید: ..... ص : 383
موقف الیهود من قدرة الله: ..... ص : 384
موقع البداء عند الشیعة: ..... ص : 385
أقسام القضاء الالهی: ..... ص : 385
ثمرة الاعتقاد بالبداء: ..... ص : 390
حقیقة البداء عند الشیعة: ..... ص : 392
أصول التفسیر
مدارک التفسیر: ..... ص : 397
تخصیص القرآن بخبر الواحد: ..... ص : 400
شبهات و أقوال: ..... ص : 400
و الجواب عن ذلک: ..... ص : 400
حدوث القرآن و قدمه
أثر الفلسفة الیونانیة فی حیاة المسلمین: ..... ص : 407
صفات الله الذاتیة و الفعلیة: ..... ص : 408
الکلام النفسی: ..... ص : 409
نفی الکلام النفسی: ..... ص : 413
أدلة الأشاعرة على الکلام النفسی: ..... ص : 414
تفسیر فاتحة الکتاب
1/ 7 - 1 ..... ص : 419
محل نزولها: ..... ص : 420
فضلها: ..... ص : 421
آیاتها: ..... ص : 422
غایاتها: ..... ص : 422
خلاصة السورة: ..... ص : 425
(1) تحلیل آیة بسم الله الرحمن الرحیم ..... ص : 426
اللغة ..... ص : 426
الإعراب ..... ص : 433
التفسیر ..... ص : 433
البحث الاول حول آیة البسملة ..... ص : 437
ذکر الرحمة بدء القرآن: ..... ص : 439
ذکر الرحیم بعد الرحمن: ..... ص : 439
هل البسملة من القرآن؟ ..... ص : 440
أدلة جزئیة البسملة للقرآن: ..... ص : 442
1 - أحادیث أهل البیت علیهم السلام: ..... ص : 442
2 - أحادیث أهل السنة: ..... ص : 443
الروایات المعارضة: ..... ص : 446
3 - سیرة المسلمین: ..... ص : 447
4 - مصاحف التابعین و الصحابة: ..... ص : 448
أدلة نفاة جزئیة البسملة: ..... ص : 448
(2) تحلیل آیة ..... ص : 452
القراءة ..... ص : 452
وجوه ترجیح القراءتین: ..... ص : 452
عدم جدوى الترجیح: ..... ص : 453
اللغة ..... ص : 456
التفسیر ..... ص : 457
الأمر الأول: ..... ص : 457
الأمر الثانی: ..... ص : 458
الأمر الثالث: ..... ص : 459
(3) تحلیل آیة إیاک نعبد و إیاک نستعین ..... ص : 461
اللغة ..... ص : 461
الاعراب ..... ص : 463
التفسیر ..... ص : 463
البحث الثانی حول آیة الحمد ..... ص : 465
العبادة و التأله: ..... ص : 467
العبادة و الطاعة: ..... ص : 470
العبادة و الخضوع: ..... ص : 471
السجود لغیر الله: ..... ص : 475
آراء حول السجود لآدم: ..... ص : 477
الرأی الأول: ..... ص : 477
الرأی الثانی: ..... ص : 477
الرأی الثالث: ..... ص : 478
کیف یتحقق الشرک بالله؟ ..... ص : 479
دواعی العبادة: ..... ص : 480
حصر الاستعانة بالله: ..... ص : 482
الشفاعة: ..... ص : 483
أحادیث الشفاعة عند الامامیة: ..... ص : 484
أحادیث الشفاعة عند العامة: ..... ص : 485
(4) تحلیل آیة ..... ص : 487
القراءة ..... ص : 487
اللغة ..... ص : 488
الاعراب ..... ص : 490
التفسیر: ..... ص : 491
البحث الثالث حول آیة اهدنا ..... ص : 493
الهدایة بمعنى الاستمرار ..... ص : 495
قسم التعلیقات
التعلیقة(1) ص 18 مصادر: حدیث الثقلین ..... ص : 501
التعلیقة(2) ص 18 ترجمة الحارث و افتراء الشعبی علیه ..... ص : 502
التعلیقة(3) ص 20 مصادر حدیث:«لترکبن سنن من قبلکم...» ..... ص : 507
التعلیقة(4) ص 45 محادثة بین المؤلف و حبر یهودی ..... ص : 508
التعلیقة(5) ص 46 ترجمة القرآن و شروطها ..... ص : 510
التعلیقة(6) ص 114 قصة قریش فی محاولتهم لتعجیز النبی صلى الله علیه و آله و سلم ..... ص : 512
التعلیقة(7) ص 319 تحریف حدیث المتعة فی صحیح البخاری ..... ص : 517
التعلیقة(8) ص 330 رأی محمد عبده فی الطلاق الثلاث ..... ص : 520
التعلیقة(9) ص 383 اختلاق الرازی نسبة الجهل الى الله ..... ص : 521
التعلیقة(10) ص 384 أحادیث مشیئة الله فی خلقه ..... ص : 522
التعلیقة(11) ص 392 أحادیث: ان الدعاء یغیر القضاء ..... ص : 523
التعلیقة(12) ص 435 أهمیة آیة البسملة ..... ص : 524
التعلیقة(13) ص 435 معرفة بدء الخلیقة فی الکتاب التکوینی ..... ص : 525
التعلیقة(14) ص 447 أحادیث ان البسملة جزء من القرآن ..... ص : 526
التعلیقة(15) ص 447 قصة نسیان معاویة قراءة البسملة ..... ص : 528
التعلیقة(16) ص 447 قراءة النبی صلى الله علیه و آله و سلم البسملة و توجیه روایة أنس ..... ص : 529
التعلیقة(17) ص 373 ابن تیمیة و نقله أحادیث جواز زیارة القبور ..... ص : 531
التعلیقة(18) ص 476 تهمة الآلوسی للشیعة ..... ص : 536
التعلیقة(19) ص 476 حوار بین المؤلف و عالم حجازی ..... ص : 537
التعلیقة(20) ص 476 فضیلة تربة الحسین علیه السلام ..... ص : 538
التعلیقة(21) ص 477 تأویل آیة السجود بالکشف ..... ص : 539
التعلیقة(22) ص 478 حدیث إبلیس مع الله ..... ص : 540
التعلیقة(23) ص 480 الإسلام یدور مدار الشهادتین ..... ص : 541
التعلیقة(24) ص 481 العبادة و أقسام دوافعها ..... ص : 543
التعلیقة(25) ص 485 الأمر بین الأمرین و حسنات الناس و سیئاتهم ..... ص : 544
التعلیقة(26) ص 486 مصادر روایة الشفاعة ..... ص : 545
الفهارس
1 - فهرس الآیات ..... ص : 549
2 - فهرس الأحادیث الشریفة ..... ص : 556
3 - فهرس الأسر ..... ص : 557
4 - فهرس الامکنة و البقاع ..... ص : 558
5 - فهرس الشعر ..... ص : 559
6 - فهرس الاعلام ..... ص : 560
7 - فهرس مصادر البحث ..... ص : 571
نویسنده: سید ابو القاسم خوئى
موضوع: علوم قرآنى / تفسیر
تاریخ وفات مؤلف: 1371 / 1413
زبان: عربى
تعداد جلد: 1
ناشر: موسسة احیاء آثار الامام الخوئى
مکان چاپ: قم
سال چاپ: بى تا
نوبت چاپ: بىنا
البیان فى تفسیر القرآن
کتابى مهم در تفسیر و علوم قرآنى، اثر فقیه شیعى معاصر، آیت الله سید ابو القاسم خویى( متوفى 1371 ش).
این کتاب مشتمل است بر برخى مباحث علوم قرآنى از جمله اعجاز، تحریف، نسخ، و نیز تفسیر سوره حمد. به رغم خواسته و هدف مؤلف در ارائه تفسیر سورههاى دیگر قرآن، البیان تنها مشتمل بر تفسیر سوره حمد است.
این مجموعه در واقع، حاصل درسهاى آیت الله خویى در حوزه علمیه نجف است (- خویى، معجم رجال الحدیث، ج 22، ص 19).
مؤلف در آغاز، به اجمال، از شیوه تفسیر خود سخن گفته، سپس در فصل نخست با عنوان« فضل قرآن» جایگاه قرآن را در پرتو آیات آشکار ساخته و بر لزوم تدبر در آن تأکید کرده است.
در فصل دوم، در بحث از« اعجاز قرآن» به تبیین لغوى اعجاز، معناى اصطلاحى آن و فرق آن با سحر پرداخته است. وى برترین معجزه را آن مىداند که با برترین جریان روزگار هماوردى کند، ازینرو با تبیین جایگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلى، به اثبات برترى قرآن در اعصار و مانند ناپذیرى آن در بیان و عرضه حقایق والا مىپردازد. در بیان ابعاد مانند ناپذیرى قرآن، به تشریع و اِخبار از غیب نیز اشاره مىکند( ص 33- 77).
از دیرباز، کسانى بر این باور بودهاند که گاه در قرآن از لحاظ بیانى، امورى ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه یافته است( ابن قتیبه، ص 22). مؤلف در فصلى جدا( ص 81- 99) به برخى از اشکالها و ایرادها در این زمینه پرداخته و با استناد به تاریخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر دیگر خود، نفحات الاعجاز، نیز به نویسندهاى امریکایى که با نام ظاهرا مستعار نصیر الدین ظافر در کتابى با نام حُسن الایجاز( بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است( البیان، ص 93- 94؛- آقا بزرگ طهرانى، ج 24، ص 246).
بحث قرائت، که از پیشینهاى کهن و اهمیتى ویژه برخوردار است، بتفصیل در البیان، مطرح شده است. مؤلف به جایگاه قرائت در آراى قرآن پژوهان اشاره مىکند و با تصریح به عدم تواتر قرائتهاى هفتگانه مىگوید: عدم تواتر قرائتها سخنى مشهور در میان شیعه است و بعید نمىنماید که در میان عامه نیز چنین باشد( ص 123). مؤلف براى اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا قاریان دهگانه را معرفى مىکند و سپس چگونگى گزارش قرائتهاى آنها را بازگفته، مىنویسد: توجه به واقع زندگانى قاریان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگى اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاریان و پیروان آنها به قرائتهاى خود و نقد دیگر قرائتها، و انکار بسیارى از محققان برخى از این قرائتها را( که نمونههایى از آنها آورده است) نشان مىدهد که این قرائتها متواتر نیستند( ص 126- 157)؛ آنگاه دلایل تواتر قرائتها را نقد مىکند و نشان مىدهد که هیچکدام دلایل استوارى ندارند( ص 157- 160). مؤلف گاه بر این نکته تأکید کرده است که این دلایل، تواتر قرآن را ثابت مىکند نه قرائتها را، و بین این دو فرقى است روشن. از آنجا که مؤلف تواتر قرائتها را نفى کرده، در ادامه بحث، پیوند« قرائتهاى هفتگانه» را با حدیث« احرف سبعه» گسسته دانسته و تأکید کرده است که این حدیث به هر معنایى که باشد، پیوندى با موضوع قرائتهاى هفتگانه ندارد. وى در تأیید این نظر خود، آراى تنى چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است که از جمله به تأخر چند سدهاى تعیینِ قرائتهاى هفتگانه از سوى ابن مجاهد استناد کردهاند( ص 163).
مؤلف پس از نقد حجیّت قرائتها، با استناد به روایتى از کافى، تأکید مىکند که در نماز قرائتى صحیح است که به روزگار امامان علیهم السلام متعارف بوده باشد( ص 167). بحث از روایت« احرف سبعه» در علوم قرآنى بسى دراز دامن است(- حسن ضیاء الدین عتر). مؤلف، گونههاى مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامى آنها، تصریح کرده است که به دلیل تهافت و تناقض روایات و عدم امکان جمع، نمىتوان آنها را پذیرفت( ص 171- 193). ازینرو، وى روایات« احرف سبعه» را یکسره مردود مىشمارد( براى انتقاد از این نظر- شاهین، ص 29- 32).
مهمترین بحث البیان، بحث« تحریف ناپذیرى» قرآن کریم است. مؤلف تحریف را معنى کرده، انواع و ابعاد آن را نمایانده و محل نزاع بحث را روشن کرده است.
وى ضمن تصریح به اینکه محققان هرگز به تحریف عقیده نداشتهاند،« نسخ التلاوه» را گونهاى از تحریف دانسته است. وى در اثبات تحریف ناپذیرى قرآن، به آیات قرآن، سنت، روایات فضائل سورهها و فضیلت قرائت قرآن استناد کرده است( ص 207- 235) و افزون بر اینها به لحاظ تاریخى و با توجه به واقع زندگانى مسلمانان، وقوع تحریف را غیر ممکن دانسته است.
مؤلف، اشکالهاى برخى از عالمان را بر این موضوع آورده و نقد کرده است.
بحث وى از مصحف حضرت على علیه السّلام و نقد سندى و محتوایى روایتها شایان توجه است. از جمله اهم دلایل معتقدان تحریف، چگونگى جمع قرآن است.
آنان بر این باورند که چون قرآن در زمان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحریف صورت گرفته است. بدین سان، مؤلف به بحث از جمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسى روایتها و تحلیل ابعاد بحث و فرضهاى مختلف آن، به نتیجه رسیده است که قرآن به همین صورت کنونى به روزگار رسول اکرم جمع بوده است( ص 239- 259؛ نیز تحریف).
مؤلف پس از اثبات سلامت، استوارى و وحیانى بودن قرآن، به بحث« حجیّت ظواهر» آن مىپردازد، و براى اثبات آن، به دلایل عقلى، قرآنى و روایى استناد مىکند؛ آنگاه دلایل کسانى را گزارش مىکند که به عدم حجیّت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله: مخاطبان قرآن فقط امامان علیهم السلاماند؛ بهرهگیرى از ظواهر آیات و استناد بدان، تفسیر به رأى است که از آن نهى شده است؛ معارف قرآن بسى ژرف است و دست نایافتنى؛ و بالاخره تحریف قرآن و از بین رفتن قرائن مهم آن.
مؤلف که در بخشهاى پیشین دلایل تحریف را نقد کرده است، در این بخش، دیگر دلایل آنان را به نقد کشیده بر حجیّت ظواهر قرآن تأکید مىکند( ص 263- 273).
در بحث از حجیّت ظواهر قرآن، که عملا حجیّت تمامت آیات آن است، چگونگى« نسخ» آیاتى از قرآن مطرح مىشود.
از اینجا مؤلف به بحث از« نسخ» مىپردازد، و از یک سو اصل آن را مىپذیرد و از سوى دیگر با بررسى اهم مصادیق آن، که گاه تا به 214 آیه رساندهاند( احمد بن محمد نحّاس؛ مصطفى زید، ج 1- 2، باب 3) و نقد و ردّ باورهاى قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن یک آیه، یعنى« آیه نجوى»( مجادله: 12) را پذیرفته است. مؤلف در پى بحث از نسخ به بداء هم پرداخته و دیدگاه شیعه را در این باره باز گفته است( ص 277- 394).
بحث از اصول تفسیر، از دیگر بحثهاى کتاب است که مؤلف در آن، تکیه بر دیدگاه مفسّران را در تفسیر نااستوار مىداند، و بر استناد به ظواهر کتاب، با توجه دقیق به معانى واژگان در ادب عربى، و خردورزى تأکید مىکند و براى روایات صحیح در تبیین آیات، جایگاه ویژهاى قایل مىشود و اشکالهاى پذیرفتن خبر واحد در تفسیر و حجیّت آن را پاسخ مىگوید( ص 397- 402).« حدوث یا قدم قرآن»، که از نزاعهاى کهن معتزله و اشاعره است، بحث پایانى بخش علوم قرآنى این کتاب است. مؤلف آن را از بحثهاى دخیل در فرهنگ اسلامى دانسته و از جمله آثار ورود بحثهاى فلسفه یونان در حوزه فرهنگ اسلامى تلقى مىکند. وى در این بحث، به نقد دیدگاه اشاعره پرداخته، دیدگاه معتزله و شیعه را در حدوث کلام الهى استوار مىداند( ص 405- 413).
تفسیر سوره حمد، بخش پایانى کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربى، آیات را تفسیر کرده است. بحث لغوى کلمه« عبادت» و بحث فقهى واژه« بسمله» از جمله بحثهاى سودمند و راهگشاى کتاب است.
بینش فقهى و دقتهاى اصولى مؤلف در جاى جاى تفسیر وى آشکار است.
در تعلیقات این اثر، از حدیث ثقلین، ترجمه قرآن، جبر و اختیار، شفاعت و مانند آن بحث شده است( ص 499- 528).
مؤلف البیان در بحثهاى مقدماتى، و نیز در تفسیر سوره حمد، آشکارا از بحثهاى کلامى استادش، علاّمه بلاغى، در آلاء الرحمن اثر پذیرفته است. تأثیر این کتاب در حوزه علوم قرآنى، بویژه در بحث تحریف ناپذیرى قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایى که برخى آثار، نوعى ملخص یا مبسوط البیان به شمار مىروند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نیز نشانه دیگرى از گستره حضور این اثر است( نیز شاهین؛ رومى، ج 1، ص 190 به بعد).
البیان بار نخست در 1375 در نجف به چاپ رسید( مشار، ج 1، ص 241). هاشم هاشمزاده هریسى و محمد صادق نجمى آن را با عنوان بیان، در علوم و مسائل کلى قرآنى، به فارسى ترجمه کردهاند. ترجمه کاملى از آن نیز به زبان اردو، به مترجمى محمد شفاء نجفى، در 1410 / 1989 در اسلام آباد به چاپ رسیده است. همچنین، دو فصل« جمع و تدوین قرآن» و« مصونیت قرآن از تحریف» توسط اصغر على جعفر در 1987 به انگلیسى منتشر شده است.
naruq liresfat if nayab -la morf sretpahc tnatropmi owt :naruq fo noitavreserp dna noitcelloc eht فصل« حجیّت ظواهر قرآن» zawahir al -quran :theauthority of the book's literal meanings نیز به ترجمه مجاهد حسین در مجلة التوحید al -tawhid. در 1989 منتشر شده است. انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمه انگلیسى کاملى از البیان به قلم عبد العزیز ساشادینا در 1998 منتشر کرده است.
منابع
محمد محسن آقا بزرگ طهرانى، الذریعة الى تصانیف الشیعة، چاپ على نقى منزوى و احمد منزوى، بیروت 1403 / 1983؛ ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره 1393 / 1973؛ ابو القاسم خویى، البیان فى تفسیر القرآن، بیروت 1408 / 1987؛ همو، معجم رجال الحدیث، بیروت 1403 / 1983، چاپ افست قم[ بىتا.]؛ فهد بن عبد الرحمان رومى، اتجاهات التفسیر فى القرن الرابع عشر، ریاض 1407 / 1986؛ مصطفى زید، النسخ فى القرآن الکریم: دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیة، بیروت 1391 / 1971؛ عبد الصبور شاهین، تاریخ القرآن، قاهره 1966؛ حسن ضیاء الدین عتر، الاحرُف السبعة و منزلة القراءات منها، بیروت 1409 / 1988؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپى فارسى و عربى، تهران 1340- 1344 ش؛ احمد بن محمد نحاس، النّاسخ و المنسوخ فى القرآن الکریم، چاپ شعبان محمد اسماعیل، قاهره 1407 / 1986.
زندگینامه
آیت الله العظمى سید ابو القاسم خویى شب پانزدهم ماه رجب سال1317 هجرى قمرى، در خانواده علم و دانش و تقوا در شهرستانخوى دیده به جهان گشود.
خاندان
پدر او مرحوم آیت الله حاج سید على اکبر، فرزند سید هاشم موسوى خویى، یکى از شخصیتهاى برجسته خوى بود و مردم به او به دیده اکرام و احترام مىنگریستند.
آیت الله سید على اکبر خویى در 28 صفر 1285 هجرى قمرى در شهرستان خوى به دنیا آمد. وى در سال 1307 هجرى قمرى، براى فراگیرى علوم دینى به عتبات عالیات رفت و در محضر اساتید بزرگ سامرا و نجف، از جمله علامه فاضل شربیانى و علامه شیخ محمد حسن مامقانى به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت.
او در سال 1315 هجرى قمرى، به زادگاه خویش بازگشت و ریاست دینى شهر را برعهده گرفت.
سید على اکبر در سال 1328 هجرى قمرى، به علت عدم موافقت با مشروطه غیر مشروعه به نجف مهاجرت کرد و در آنجا مورد اعتماد آیت الله سید محمد کاظم یزدى( صاحب عروة) قرار گرفت و در اداره حوزه نجف، فعالیتهاى چشمگیرى از خود نشان داد.
وى در سال 1346 هجرى به مشهد مقدس هجرت نمود و در سن هشتاد و شش سالگى، در سفر زیارت مولاى متقیان على علیه السلام، در 18 شعبان 1371 هجرى بدرود حیات گفت و پس از تشییع و نماز علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى بر پیکرش، در حرم امیر المؤمنین علیه السلام به خاک سپرده شد.
تحصیلات
آیت الله سید ابو القاسم خویى در دامان پاک پدر و مادرش دوران کودکى را پشت سر نهاده، پس از آموختن قرآن و خواندن و نوشتن، در 13 سالگى( سال 1330 هجرى قمرى) همراه برادر بزرگ خویش مرحوم سید عبد الله خویى و دیگر افراد خانواده رهسپار نجف شد.
ایشان از دوران کودکى و نوجوانى به هوش و ذکاوت و حافظه و استعداد در میان همسالان خود معروف بوده و در اندک زمانى گوى سبقت را از همگان ربود.
تدریس
آیت الله خویى در خلال تحصیل، به تدریس نیز مىپرداخت و هر کتابى را که مىآموخت، کتاب پیش از آن را تدریس مىکرد. معظم له خود در این باره چنین مىفرماید:
« زمانى که دومین جلد شرح لمعه را فرا مىگرفتم. خود به تدریس و تعلیم اولین جلد این کتاب پرداختم.» ایشان سالها به تدریس خارج فقه و اصول و تفسر قرآن کریم اشتغال داشت.
آیت الله خویى در هر روز چهار نوبت به تدریس پرداخته و اکثر اوقات خویش را به تتبع، تحقیق، تألیف، تدریس و تعلیم شاگردان سپرى ساخته و حتى از استراحت خود براى ازدیاد ساعات مطالعه مىکاستند و این همه پر کارى و بزرگوارى نشان بارز دانش دوستى آن فقیه فرزانه بود.
او پس از درس، مدتى طولانى نزدیک به یک ساعت براى پاسخ به پرسشهاى علمى شاگردان خویش در محفل درس مىنشست و در مجالس خصوصى نیز صحبت علمى به میان مىآورد و حتى در کوچه و خیابان هم به سؤالات شاگردان و افراد دیگر پاسخ مىداد.
ویژگیهاى اخلاقى
فقهاى بزرگ شیعه در زندگى خویش پیوسته اخلاق نیکوى پیامبران را الگوى خویش قرار داده و با حرکت در مسیر انبیا براى هدایت و سعادت بشریت اسوه حسنه هستند.
علماى تشیع با نصب العین قرار دادن خُلق عظیم پیامبران الهى و ائمه اطهار علیهم السلام والاترین حماسههاى شکوهمند تاریخ بشریت را ایجاد کردهاند. آیت الله العظمى خویى یکى از عالىترین نمونهها است که در اینجا برخى از خصایص اخلاقى آن راد مرد فرزانه را برمىشماریم:
یارى ضعیفان: از ویژگیهاى بارز رفتار ایشان دستگیرى از نیازمندان و کمک به درماندگان بود. هر جا احساس مىنمود عدهاى به کمک و رسیدگى نیاز دارند بدون درنگ به یارى آنان مىشتافت لذا مىبینیم که مؤسسات خیریه زیادى به نام ایشان در هند و پاکستان و تایلند و ایران و عراق و لبنان تأسیس شده است.
به خصوص در ماههاى رمضان و ذى الحجه، توجه و اهتمام ایشان به زندگى فقرا و ایتام، بیشتر مىشد.
عفو و گذشت: آیت الله خویى در طول زندگانى خویش با بدخواهان و حسودان و مخالفان زیادى مواجه شد و با وجود اینکه آنان بر علیه ایشان سخن گفتند و حرکاتى انجام دادند؛ اما آیت الله فقید با آنان به بزرگى و متانت رفتار نموده و از سر تقصیرات و اشتباهات آنان درمىگذشت و حتى وقتى که با آنان مواجه مىشد بذل توجهى نیز به حالشان مىنمود.
بهره بردارى از وقت: ایشان هیچ وقتِ اضافه و باطلى نداشت و تمام اوقات شبانه روز خود را به تدریس، مطالعه، عبادت و تهجد، قرائت قرآن، جواب استفتائات، ملاقات با مردم، تألیف، نماز جماعت و زیارات مىگذرانید.
ساده زیستى: مرجع بزرگوار، در زندگى بىآلایش و ساده بود. از تجمل و رفاه زاید دورى مىکرد. خوراکش را غذایى ساده تشکیل مىداد و در صرف وجوهات شرعى کاملا احتیاط مىنمود.
از بسیارى کارهاى مشروع به خاطر منافات داشتن با روح زهد و تقوا دورى مىکرد.
تواضع و فروتنى: آیت الله خویى در زندگى، تواضع را پیشه خود ساخته از کبر و غرور و عجب سخت بدش مىآمد و از کارهایى که رنگ و بوى بزرگ منشى و خود بینى داشت به شدت پرهیز مىنمود.
با اینکه وى از مدرسان بزرگ جهان تشیع به شمار مىرفت و شاگردان و پرورش یافتگان مکتبش همه از پیشوایان فکرى جهان تشیع محسوب مىشدند و حوزه درسى ایشان از پر آوازهترین محافل علمى جهان اسلام بود، از مظاهر کبر و غرور دورى کرده و درِ خانهاش به روى همه باز بود. همه مىتوانستند شخصا با آقا ملاقات نموده و مسائل خود را با ایشان در میان بگذارند.
تقید به زیارت: حضرت آیت الله خویى به زیارت حضرت امیر المومنین علیه السلام بسیار علاقه داشته و هر روز پیش از شروع درس به حرم مطهر رفته و پس از زیارت و عرض سلام براى تدریس به مسجد خضراء تشریف مىآوردند.
در ایام زیارت مخصوص امام حسین علیه السلام، به کربلا رفته و آن حضرت را زیارت مىکردند و به همین منظور خانهاى هم در کربلا اجاره کرده بودند. مدتى نیز با ماشینى که توسط برخى افراد خیِّر تهیه شده بود هر شب جمعه به زیارت سید الشهداء علیه السلام مىرفتند.
تجلیل از مراجع معاصر و اهل علم: معظم له براى مراجع تقلید احترام خاصى قایل بودند و از آنان تجلیل مىنمودند. ایشان و مرحوم آیت الله شیرازى، در دوران مرجعیت عامه آیت الله العظمى بروجردى از باب احترام و ادب، شهریه ایشان را مىپذیرفتند. در حالى که خود از مدرّسان بزرگ و مشهور تشیع بوده و بىنیاز از آن بودند.
ایشان براى آیت الله العظمى حکیم احترام عمیقى قایل بودند و به تألیفات ایشان عنایت خاصى داشتند.
همچنین ایشان در مناسبتهاى مختلف از شاگردان فاضل خود( همچون مرحوم شهید صدر و سید علاء الدین بحر العلوم و استاد آقا شیخ محمد تقى جعفرى) نام برده و مقام فضل و دانش آنان را مىستودند.
سفر به قم
آیت الله خویى در سال 1350 هجرى قمرى، به زیارت حضرت امام رضا( ع) نایل آمده و در سال 1353 هجرى قمرى، به حج مشرف شدند.
در اوایل ماه رجب سال 1368 هجرى قمرى، بار دیگر از نجف اشرف به قصد زیارت حضرت ثامن الحجج علیه السلام و معالجه کسالت قلب و سینه، راهى ایران گشته و از راه همدان عازم قم شدند. آن گاه که خبر ورودشان به قم رسید بزرگان حوزه و دانشمندان، همراه انبوه مردم تا هشت فرسنگى قم به استقبال او آمدند.
زمانیکه ایشان قصد حرکت به تهران کرد بسیارى از مردم تهران و ساکنان شهر رى تا شش فرسنگى به استقبالش آمده و مورد تجلیل عموم طبقات واقع شدند.
پس از آن به مشهد مقدس مشرف شده و بعد از مدتى به نجف اشرف مراجعت نمودند.
اساتید
آیت الله خویى پس از یادگیرى مقدمات نزد بزرگان و اساتید سطح، از جمله پدر بزرگوارش به تدریس کتب درسى فقه و اصول پرداخت و در 21 سالگى به درس خارج روىآورد و در فقه و اصول از خرمن دانش دانشوران نام آور حوزه نجف خوشهها چید و فیضهابرگرفت. برخى از آن بزرگان عبارتند از:
1- آیت الله شیخ فتح الله شریعت اصفهانى( متوفاى 1339 هجرى قمرى) 2- آیت الله میرزاى نائینى( متوفاى 1355 هجرى قمرى) 3- آیت الله آقا ضیاء عراقى( متوفاى 1361 هجرى قمرى) 4- آیت الله شیخ محمد حسین غروى اصفهانى( متوفاى 1361 هجرى قمرى) 5- آیت الله میرزا على آقا شیرازى فرزند میرزاى شیرازى( متوفاى 1355 هجرى قمرى) 6- آیت الله شیخ محمد جواد بلاغى نجفى( متوفاى 1352 هجرى قمرى) 7- آیت الله سید حسین بادکوبهاى( متوفاى 1358 هجرى قمرى) 8- آیت الله آقا میرزا على آقا قاضى( متوفاى 1366 هجرى قمرى)
مشایخ روایت
آیت الله خویى در حالى که هنوز جوان بود موفق شد از بزرگان حوزه نجف اجازه نقل حدیث دریافت داشته و توسط آن، کتابهاى دانشمندان شیعه و سنى را روایت کند. یکى از این مشایخ، مرحوممیرزاى نائینى بود که بوسیله ایشان از استادش مرحوم محدّث نورى کتابهایى مانند: اصول کافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار، وسائل الشیعة، بحار الأنوار، وافى و... را روایت مىنمود.
اجازه دیگر ایشان، اجازه روایى علامه سترگآیت الله سید عبد الحسین شرف الدین عاملى صاحب المراجعات،( متوفاى 1377) بود که بواسطه ایشان کتابها و تألیفات دانشمندان اهل سنت را روایت مىکند.
شاگردان
آیت الله العظمى خویى در طول حیات پربار خویش حدود70 سال به تدریس دروس سطح و خارج، اشتغال داشته و قریب 50 سال هم برجستهترین و پربارترین محفل حوزه نجف را دارا بود و هزاران نفر از علما و فضلاى کشورهاى مختلف اسلامى از هند و افغان و پاکستان و ایران گرفته تا عراق و حجاز و لبنان و کشورهاى حاشیه خلیج فارس را در دامان خویش پرورش داده و به اقصى نقاط جهان فرستاده و تودههاى مسلمان را به سوى سعادت و هدایت رهنمون بوده است.
در اینجا تنها به نام برخى از شاگردان معظم له اشاره مىنمائیم:
1- آیت الله سید ابو الحسن شیرازى 2- آیت الله ابو الفضل نجفى خوانسارى 3- آیت الله ابو القاسم گرجى 4- آیت الله احمد دشتى 5- آیت الله اسماعیل محقق بلخى 6- آیت الله باقر شریف قرشى 7- آیت الله سید جلال الدین فقیه ایمانى 8- آیت الله میرزا جواد تبریزى
تقریرات درس
شاگردان آیت الله العظمى خویى در خلال تحصیل خود، همواره به ضبط بیانات استاد در فقه و اصول پرداخته و در مجلس درس وى به نگاشتن افادات ایشان اشتغال داشتهاند به نحوى که شمار تقریرات درس ایشان به چندین عنوان مىرسد.
تألیفات
آیت الله خویى از ابتداى زندگى علمى خویش در راستاى نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و گسترش دانش اسلام، دمى نیاسود.
زمانى بر مسند تدریس نشست و به تربیت و پرورش صدها عالم و دانشمند فرزانه پرداخت و زمانى دیگر دست به قلم برد و به تصنیف و تألیف در تفسیر و کلام و فقه و اصول و رجال پرداخت.
با توجه به اشتغالات گوناگون ایشان از هنگام تدریس سطوح تا روزهاى آخر زندگانى پربار، و آن همه مسئوولیتهاى مختلف این همه آثار چشمگیر قابل توجه است.
برخى از آثار ایشان عبارتند از:
1- التنقیح، در فقه، 8 جلد 2- مستند العروة الوثقى، در 5 جلد 3- فقه الشیعة، در 5 جلد 4- منهاج الصالحین، 2 جلد شامل یک دوره اجمالى فقه 5- مصباح الفقاهة، در 3 جلد 6- مصباح الأصول، در 2 جلد 7- البیان فی تفسیر القران، که در آن مقدمات علوم قرآنى مورد بررسى قرار گرفته است.
8- معجم رجال الحدیث، در 23 جلد 9- تقریرات درسهاى علامه نائینى که در دو جلد با نام أجود التقریرات منتشر شده است.
آیت الله خویى و انقلاب اسلامى ایران
از آغاز حرکت خروشان مردم مسلمان ایران به رهبرى امام خمینى قدس سره در جهت نابودى رژیم طاغوت، از سال 1341 هجرى شمسى، که دولت با طرح مسأله انجمنهاى ایالتى و ولایتى در صدد اجراى نقشههاى ضد دینى خود برآمد، مراجع عالیقدر و علماى اعلام به طور یک پارچه نبرد بى امان خویش را با دولت حاکم شروع نمودند.
یکى از این بزرگان آیت الله خویى بود که از آغاز نهضت با صدور اعلامیهها، پیامها و تلگرامها نقش خود را در پیشبرد حرکت اسلامى مردم ایران ایفا کرد. اقدامات ایشان که از مهرماه 1341 شمسى شروع شده بود همه حاکى از ژرف نگرى و عمق نظر ایشان است.
خدمات اجتماعى
آن مرجع بزرگ در طول مرجعیت خود با امکاناتى که در اختیار داشت تأسیسات عظیم و بناهاى بزرگ و کتابخانهها و مدارس و حوزههایى را بنا نهاد که به برخى از آنها اشاره مىشود:
1- مدینة العلم آیت الله العظمى خویى، قم 2- مدرسه و کتابخانهاى در مشهد مقدس به نام ایشان 3- دار العلم و مجتمع امام زمان، اصفهان 4- المجمع الثقافی الخیری، بمبئى 5- مبرة الإمام الخوئی، بیروت 6- مدرسة دار العلم و مکتبة الإمام الخویی، نجف اشرف 7- مدارس دینى در بانکوک( تایلند) و داکا( بنگلادش) 8- مکتبة الثقافة و النشر در کشورهاى پاکستان و مالزى 9- مؤسسة الإمام الخویی و مدرسة الإمام الصادق و مدرسة الزهراء انگلستان( لندن) 10- مرکز الإمام الخویی، اندونزى( جاکارتا) 11- مرکز اسلامى در فرانسه 12- مسجد و مرکز اسلامى در شهرهاى دیترویت، لوس آنجلس و نیویورک آمریکا و...
وفات
پس از96 سال حیات پر افتخار و بر جاى نهادن خدمات بزرگ دینى و دهها اثر جاویدان و تحمل فشارها و رنجها و مصیبتهاى فراوان در حکومت ظالمانه صدام و پس از یک سال دورى از جوار جد بزرگوارش امیر المؤمنین على علیه السلام و تبعید به کوفه؛ سرانجام فروغ فروزان زندگانى آیت الله العظمى خویى در عصر روز شنبه هشتم صفر1413 هجرى قمرى، براى همیشه خاموش شد و مسلمانان را با اندوهى جانکاه مواجه کرد.
او که در زندگى به سان جدّش حضرت موسى بن جعفر علیه السلام به طاغوت عصر خود مبتلا شده بود، پس از وفات نیز به سرنوشت جده مظلومهاش حضرت زهرا سلام الله علیها مبتلا گشته و در نیمههاى شب با حضور مأموران امنیتى بعث، پیکر پاکش غریبانه و مظلومانه و بدون تشییع، پس از نماز توسط حضرت آیت الله حاج سید على سیستانى بوسیله چند تن از شاگردان و یارانش در مسجد خضرا به خاک سپرده شد.
با انتشار خبر وفات ایشان گرچه با اعلام حکومت نظامى در نجف و کوفه و آماده باش نیروهاى نظامى در بغداد و شهرهاى مرکزى و جنوبى عراق، از برپایى هر گونه مراسمى جلوگیرى به عمل آمد؛ اما از نخستین ساعات بامداد روز نهم صفر صداى قرآن در تمام نقاط ایران طنین انداز شد و از سوى دولت جمهورى اسلامى سه روز عزاى عمومى اعلام گردید و در و دیوار شهرها و روستاها سیاه پوش شده و مردم به نوحه خوانى و عزادارى پرداختند.
در کشورهاى مختلف جهان، از هند و کشمیر و افغانستان و پاکستان و بنگلادش و کویت و سوریه و لبنان و امارات خلیج فارس گرفته تا آمریکا و کانادا و انگلیس و تایلند نیز محافل یادبود مختلفى برگزار شد.
و براستى او با این همه خدمات و آثار جاویدان نمرده و هرگز نخواهد مرد که:«العُلَماءُ باقُونَ ما بَقِی الدَّهرُ، أَعیانُهم مَفقودَةٌ، و أَمثالُهُم فی القُلُوبِ مَوجودَةٌ» در پایان، پیام حضرت آیت الله العظمى خامنهاى را به مناسبت ارتحال ایشان مىآوریم:
«بسم الله الرحمن الرحیمإنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا إلَیهِ راجِعُونَ با تأسف و تأثر فراوان باخبر شدیم که عالم جلیل القدر و فقیه عظیم الشأن حضرت آیت الله العظمى آقاى حاج سید ابو القاسم خویى مرجع تقلید بزرگوار روز گذشته دار فانى را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند.
این حادثه براى جهان اسلام مخصوصا حوزههاى علمیّه مصیبتى است آن عالم بزرگ بقیه سلف صالح و یکى از پرچمداران علوم اسلامى و یکى از مراجع بزرگ تقلید دوران معاصر بود.
ایشان در بسیارى از علوم اسلامى رایج در حوزههاى علمیّه از اساتید مسلم و کم نظیر به حساب مىآمد. فقیهى بزرگ و اصولىاى عمیق و مفسرى نوآور و رجالىاى صاحب مکتب و متکلمى زبردست بود.
آثار علمى ارزشمند این مرد بزرگ به دهها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال منحصر نمىشود. هزاران شاگرد تربیت یافته در حوزه دروس غنى و سرشار او هم اکنون در همه بلاد اسلامى منتشرند.
این بزرگوار یکى از نخستین کسانى بود که پس از شروع نهضت اسلامى به رهبرى امام خمینى( رض) حوزه علمیّه نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و سعى و کوششى ارجمند در همراهى با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران مبذول کرد.
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1412 هجرى قمرى، قطب اصلى نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامى بود و به همین جهت پس از سرکوب شدن این نهضت به وسیله رژیم خونخوار بعثى، این کهن مرد دانشمند مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثى قرار گرفت و در معرض خطر جدى واقع شد و پس از آنکه به فضل الهى از خطر نجات یافت تا مدتها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثى قرار داشت.
عمر طولانى و پر برکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت سرشار از آزمایشهاى الهى و نمایشگر سعى و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است.
اینجانب مصیبت درگذشت این مرجع بزرگوار تقلید را به حضرت بقیة الله الأعظم ارواحنا فداه و جهان تشیع، مخصوصا به حوزههاى علمیّه و علما و فقهاى بزرگ و نیز به خانواده محترم و فرزندان ایشان و همه دوستداران و مقلّدین ایشان تسلیت مىگویم و رحمت و فضل و مغفرت الهى را براى ایشان مسئلت مىنمایم.
یکشنبه 9 صفر 1413«سید على خامنهاى»
فهرست
المدخل
خطبة الکتاب
مقدمة الطبعة الأولى
لما ذا وضعت هذا التفسیر؟ ..... ص : 11
مدخل التفسیر: ..... ص : 14
فضل القرآن
- عجز الإنسان عن وصف القرآن ..... ص : 16
فضل قراءة القرآن: ..... ص : 25
التدبر فی القرآن و معرفة تفسیره: ..... ص : 30
إعجاز القرآن
معنى الإعجاز ..... ص : 35
لا بد للنبی من إقامة المعجز: ..... ص : 37
خیر المعجزات ما شابه أرقى فنون العصر: ..... ص : 40
القرآن معجزة إلهیة: ..... ص : 43
القرآن معجزة خالدة: ..... ص : 45
1 - القرآن و المعارف: ..... ص : 48
2 - القرآن و الاستقامة فی البیان: ..... ص : 57
3 - القرآن فی نظامه و تشریعه: ..... ص : 61
4 - القرآن و الإتقان فی المعانی: ..... ص : 68
5 - القرآن و الاخبار بالغیب: ..... ص : 69
6 - القرآن و أسرار الخلیفة: ..... ص : 71
أوهام حول إعجاز القرآن
القرآن و القواعد ..... ص : 81
سخافات و خرافات: ..... ص : 95
حول سائر المعجزات
إثبات المعجزات بالبراهین المنطقیة ..... ص : 105
بشارة التوراة و الإنجیل بنبوة محمد: ..... ص : 119
أضواء على القراء
تمهید: ..... ص : 123
1 عبد الله بن عامر الدمشقی ..... ص : 125
2 ابن کثیر المکی ..... ص : 127
3 عاصم بن بهدلة الکوفی ..... ص : 129
4 أبو عمرو البصیری ..... ص : 132
5 حمزة الکوفی ..... ص : 135
6 نافع المدنی ..... ص : 138
7 الکسائی الکوفی ..... ص : 140
8 خلف بن هشام البزاز ..... ص : 142
9 یعقوب بن إسحاق ..... ص : 143
10 یزید بن القعقاع ..... ص : 145
نظرة فی القراءات
تواتر القرآن من الضروریات ..... ص : 149
تصریحات نفاة تواتر القراءات: ..... ص : 151
أدلة تواتر القراءات: ..... ص : 155
تعقیب: ..... ص : 158
القراءات و الأحرف السبعة: ..... ص : 159
1 - حجیة القراءات: ..... ص : 163
2 - جواز القراءة بها فی الصلاة: ..... ص : 166
هل نزل القرآن على سبعة أحرف؟!!
عرض الروایات حول نزول القرآن على سبعة أحرف ..... ص : 171
تهافت الروایات: ..... ص : 177
وجوه الأحرف السبعة: ..... ص : 178
1 - المعانی المتقاربة: ..... ص : 178
2 - الأبواب السبعة: ..... ص : 183
3 - الأبواب السبعة بمعنى آخر: ..... ص : 184
4 - اللغات الفصیحة: ..... ص : 185
5 - لغات مضر: ..... ص : 186
6 - الاختلاف فی القراءات: ..... ص : 187
7 - اختلاف القراءات بمعنى آخر: ..... ص : 189
8 - الکثرة فی الآحاد: ..... ص : 190
9 - سبع قراءات: ..... ص : 191
10 - اللهجات المختلفة: ..... ص : 191
صیانة القرآن من التحریف
1 - معنى التحریف: ..... ص : 197
2 - رأی المسلمین فی التحریف: ..... ص : 200
3 - نسخ التلاوة: ..... ص : 201
التحریف و الکتاب: ..... ص : 207
التحریف و السنة: ..... ص : 210
ترخیص قراءة السور فی الصلاة: ..... ص : 214
دعوى وقوع التحریف من الخلفاء: ..... ص : 215
شبهات القائلین بالتحریف: ..... ص : 220
الشبهة الاولى: ..... ص : 220
و الجواب عن ذلک ..... ص : 220
الشبهة الثانیة: ..... ص : 222
و الجواب عن ذلک: ..... ص : 223
الشبهة الثالثة: ..... ص : 225
و الجواب: ..... ص : 225
عرض روایات التحریف: ..... ص : 226
المفهوم الحقیقی للروایات: ..... ص : 228
و الجواب عن الاستدلال بهذه الطائفة: ..... ص : 230
و الجواب عن الاستدلال بهذه الطائفة: ..... ص : 233
و أما الشبهة الرابعة: ..... ص : 234
فکرة عن جمع القرآن
کیفیة جمع القرآن ..... ص : 237
أحادیث جمع القرآن: ..... ص : 238
1 - تناقض أحادیث جمع القرآن ..... ص : 245
2 - تعارض روایات الجمع: ..... ص : 248
3 - تعارض أحادیث الجمع مع الکتاب: ..... ص : 250
4 - مخالفة أحادیث الجمع مع حکم العقل! ..... ص : 251
5 - مخالفة أحادیث الجمع للاجماع: ..... ص : 254
6 - أحادیث الجمع و التحریف بالزیادة! ..... ص : 255
النتیجة: ..... ص : 257
حجیة ظواهر القرآن
إثبات حجیة ظواهر القرآن ..... ص : 261
أدلة إسقاط حجیة ظواهر الکتاب: ..... ص : 265
1 - اختصاص فهم القرآن: ..... ص : 265
2 - النهی عن التفسیر بالرأی ..... ص : 267
3 - غموص معانی القرآن: ..... ص : 268
4 - العلم بارادة خلاف الظاهر: ..... ص : 268
5 - المنع عن اتباع المتشابه: ..... ص : 270
6 - وقوع التحریف فی القرآن: ..... ص : 271
النسخ فی القرآن
النسخ فی اللغة: ..... ص : 275
النسخ فی الاصطلاح: ..... ص : 276
إمکان النسخ: ..... ص : 277
و ملخص هذه الشبهة: ..... ص : 277
النسخ فی التوراة: ..... ص : 279
النسخ فی الشریعة الاسلامیة: ..... ص : 283
1 - نسخ التلاوة دون الحکم: ..... ص : 283
2 - نسخ التلاوة و الحکم: ..... ص : 284
3 - نسخ الحکم دون التلاوة: ..... ص : 284
مناقشة الآیات المدعى نسخها: ..... ص : 286
الرجم على المتعة: ..... ص : 325
مزاعم حول المتعة: ..... ص : 327
و الجواب عن ذلک: ..... ص : 351
أحکام الکافر المقاتل: ..... ص : 364
آراء اخرى حول الآیة: ..... ص : 367
أحادیث العمل بآیة النجوى: ..... ص : 373
و تحقیق القول فی ذلک: ..... ص : 374
سبب نسخ صدقة النجوى: ..... ص : 375
و قد یعترض: ..... ص : 376
حکمة تشریع صدقة النجوى: ..... ص : 376
تعصب مکشوف: ..... ص : 378
تعقیب: ..... ص : 378
البداء فی التکوین
تمهید: ..... ص : 383
موقف الیهود من قدرة الله: ..... ص : 384
موقع البداء عند الشیعة: ..... ص : 385
أقسام القضاء الالهی: ..... ص : 385
ثمرة الاعتقاد بالبداء: ..... ص : 390
حقیقة البداء عند الشیعة: ..... ص : 392
أصول التفسیر
مدارک التفسیر: ..... ص : 397
تخصیص القرآن بخبر الواحد: ..... ص : 400
شبهات و أقوال: ..... ص : 400
و الجواب عن ذلک: ..... ص : 400
حدوث القرآن و قدمه
أثر الفلسفة الیونانیة فی حیاة المسلمین: ..... ص : 407
صفات الله الذاتیة و الفعلیة: ..... ص : 408
الکلام النفسی: ..... ص : 409
نفی الکلام النفسی: ..... ص : 413
أدلة الأشاعرة على الکلام النفسی: ..... ص : 414
تفسیر فاتحة الکتاب
1/ 7 - 1 ..... ص : 419
محل نزولها: ..... ص : 420
فضلها: ..... ص : 421
آیاتها: ..... ص : 422
غایاتها: ..... ص : 422
خلاصة السورة: ..... ص : 425
(1) تحلیل آیة بسم الله الرحمن الرحیم ..... ص : 426
اللغة ..... ص : 426
الإعراب ..... ص : 433
التفسیر ..... ص : 433
البحث الاول حول آیة البسملة ..... ص : 437
ذکر الرحمة بدء القرآن: ..... ص : 439
ذکر الرحیم بعد الرحمن: ..... ص : 439
هل البسملة من القرآن؟ ..... ص : 440
أدلة جزئیة البسملة للقرآن: ..... ص : 442
1 - أحادیث أهل البیت علیهم السلام: ..... ص : 442
2 - أحادیث أهل السنة: ..... ص : 443
الروایات المعارضة: ..... ص : 446
3 - سیرة المسلمین: ..... ص : 447
4 - مصاحف التابعین و الصحابة: ..... ص : 448
أدلة نفاة جزئیة البسملة: ..... ص : 448
(2) تحلیل آیة ..... ص : 452
القراءة ..... ص : 452
وجوه ترجیح القراءتین: ..... ص : 452
عدم جدوى الترجیح: ..... ص : 453
اللغة ..... ص : 456
التفسیر ..... ص : 457
الأمر الأول: ..... ص : 457
الأمر الثانی: ..... ص : 458
الأمر الثالث: ..... ص : 459
(3) تحلیل آیة إیاک نعبد و إیاک نستعین ..... ص : 461
اللغة ..... ص : 461
الاعراب ..... ص : 463
التفسیر ..... ص : 463
البحث الثانی حول آیة الحمد ..... ص : 465
العبادة و التأله: ..... ص : 467
العبادة و الطاعة: ..... ص : 470
العبادة و الخضوع: ..... ص : 471
السجود لغیر الله: ..... ص : 475
آراء حول السجود لآدم: ..... ص : 477
الرأی الأول: ..... ص : 477
الرأی الثانی: ..... ص : 477
الرأی الثالث: ..... ص : 478
کیف یتحقق الشرک بالله؟ ..... ص : 479
دواعی العبادة: ..... ص : 480
حصر الاستعانة بالله: ..... ص : 482
الشفاعة: ..... ص : 483
أحادیث الشفاعة عند الامامیة: ..... ص : 484
أحادیث الشفاعة عند العامة: ..... ص : 485
(4) تحلیل آیة ..... ص : 487
القراءة ..... ص : 487
اللغة ..... ص : 488
الاعراب ..... ص : 490
التفسیر: ..... ص : 491
البحث الثالث حول آیة اهدنا ..... ص : 493
الهدایة بمعنى الاستمرار ..... ص : 495
قسم التعلیقات
التعلیقة(1) ص 18 مصادر: حدیث الثقلین ..... ص : 501
التعلیقة(2) ص 18 ترجمة الحارث و افتراء الشعبی علیه ..... ص : 502
التعلیقة(3) ص 20 مصادر حدیث:«لترکبن سنن من قبلکم...» ..... ص : 507
التعلیقة(4) ص 45 محادثة بین المؤلف و حبر یهودی ..... ص : 508
التعلیقة(5) ص 46 ترجمة القرآن و شروطها ..... ص : 510
التعلیقة(6) ص 114 قصة قریش فی محاولتهم لتعجیز النبی صلى الله علیه و آله و سلم ..... ص : 512
التعلیقة(7) ص 319 تحریف حدیث المتعة فی صحیح البخاری ..... ص : 517
التعلیقة(8) ص 330 رأی محمد عبده فی الطلاق الثلاث ..... ص : 520
التعلیقة(9) ص 383 اختلاق الرازی نسبة الجهل الى الله ..... ص : 521
التعلیقة(10) ص 384 أحادیث مشیئة الله فی خلقه ..... ص : 522
التعلیقة(11) ص 392 أحادیث: ان الدعاء یغیر القضاء ..... ص : 523
التعلیقة(12) ص 435 أهمیة آیة البسملة ..... ص : 524
التعلیقة(13) ص 435 معرفة بدء الخلیقة فی الکتاب التکوینی ..... ص : 525
التعلیقة(14) ص 447 أحادیث ان البسملة جزء من القرآن ..... ص : 526
التعلیقة(15) ص 447 قصة نسیان معاویة قراءة البسملة ..... ص : 528
التعلیقة(16) ص 447 قراءة النبی صلى الله علیه و آله و سلم البسملة و توجیه روایة أنس ..... ص : 529
التعلیقة(17) ص 373 ابن تیمیة و نقله أحادیث جواز زیارة القبور ..... ص : 531
التعلیقة(18) ص 476 تهمة الآلوسی للشیعة ..... ص : 536
التعلیقة(19) ص 476 حوار بین المؤلف و عالم حجازی ..... ص : 537
التعلیقة(20) ص 476 فضیلة تربة الحسین علیه السلام ..... ص : 538
التعلیقة(21) ص 477 تأویل آیة السجود بالکشف ..... ص : 539
التعلیقة(22) ص 478 حدیث إبلیس مع الله ..... ص : 540
التعلیقة(23) ص 480 الإسلام یدور مدار الشهادتین ..... ص : 541
التعلیقة(24) ص 481 العبادة و أقسام دوافعها ..... ص : 543
التعلیقة(25) ص 485 الأمر بین الأمرین و حسنات الناس و سیئاتهم ..... ص : 544
التعلیقة(26) ص 486 مصادر روایة الشفاعة ..... ص : 545
الفهارس
1 - فهرس الآیات ..... ص : 549
2 - فهرس الأحادیث الشریفة ..... ص : 556
3 - فهرس الأسر ..... ص : 557
4 - فهرس الامکنة و البقاع ..... ص : 558
5 - فهرس الشعر ..... ص : 559
6 - فهرس الاعلام ..... ص : 560
7 - فهرس مصادر البحث ..... ص : 571