درحال بارگذاری ....
به 313 خوش آمدید. کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : 313

مقاله:حکمت‏های دهگانه لقمان در قرآن: برپاداشتن نماز

تاریخ ارسال پست:
نویسنده:
نظرات :
۰
تعداد بازدید:
۲۴۰

نویسنده: محمدی اشتهاردی، محمد
لقمان سومین نصیحت خود به پسرش را این گونه بیان می‏کند: «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاهَ؛ ای پسر جان! نماز را برپا دار.»1 دو نصیحت قبل پیرامون خداشناسی و مبدء و معاد و حساب رسی بود، لقمان پس از بیان پایه‏های دین، یعنی مسأله خداشناسی و معاد و توجه به حساب و کتاب قیامت، به ذکر مهم‏ترین برنامه عملی که نگهبان فکری و عملی مبدء و معاد و حساب رسی است یعنی مسأله نماز پرداخته

، آن هم نه انجام نماز، بلکه اقامه و برپا داشتن نماز می‏پردازد. چرا که نماز در وقت‏های مختلف شبانه روزی مهم‏ترین وسیله پیوند انسان با خالق است، و در پرتو خداشناسی، انسان را به یاد معاد و روز جزا «مَـلِکِ یَوْمِ الدِّینِ» می‏اندازد و تلقین و تمرین همیشگی صراط مستقیم و توجه و حساب‏گری در این رابطه می‏باشد. پیرامون نماز، مسایل گوناگونی مطرح می‏شود و قابل بحث است، ولی نکته مهمی که لقمان به آن توجه نموده مسأله اقامه نماز است، اقامه در اصل از واژه قیام گرفته شده، و بیان‏گر این مطلب است که نماز را نباید طوطی‏وار انجام داد و به صورت یک عبادت خشک و یک عادت فردی و عادی پنداشت، بلکه باید مفاهیم آن را در روح و روان و در متن زندگی فردی و اجتماعی استوار ساخت، و پرچم نماز را همواره به اهتزاز درآورد. بنابراین شایسته است نظر شما را به سه مطلب پیرامون نماز جلب کنیم:
۱ـ اهمیت نماز
نماز به قدری اهمیت دارد که برای نشان دادن اهمیت آن، در اسلام با تعبیرات مختلف و معنی دار از آن یاد شده است.
گاهی به عنوان عمود و عماد دین معرفی شده، چنان که امام باقر(ع) فرمود: «الصلاه عمود الدین؛ نماز ستون دین است»2 و پیامبر(ص) فرمود: «الصلاه عماد الدین؛ نماز تکیه گاه دین است.»3
لقمان در یکی از اندرزهای خود به پسرش، این مطلب را چنین تبیین می‏کند: «یا بنیّ اقم الصلاه فانّما مثلها فی دین الله کمثل عمود فسطاط؛ ای پسرم! نماز را برپا دار، چرا که مَثَل نماز نسبت به دین خدا مانند ستون خیمه است، اگر ستون خیمه، استوار و پابرجا باشد، طناب‏ها و میخ‏ها و سایه‏اش، استوار می‏ماند، ولی اگر ستون شکسته شد یا افتاد، میخ‏ها و طناب‏ها و سایه خیمه، فایده‏ای نخواهد داشت.»4
و گاهی نماز به عنوان برترین عمل معرفی شده است، چنان که امام صادق (ع) فرمود: «ما اعلم شیئا بعد المعرفه افضل من هذه الصّلوه؛ بعد از خداشناسی، هیچ چیزی را برتر از این نماز نمی‏دانم.»5
و زمانی از نماز به عنوان بهترین موضوع (برترین برنامه‏ای که از طرف خدا وضع، و قرار داده شده) یاد شده، چنان که در روایت آمده، ابوذر به پیامبر(ص) عرض کرد: نماز چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «خیر موضوعٍ؛ نماز بهترین موضوع است.»6
و گاهی از نماز به عنوان سر و صورت اسلام یاد شده، چنان که پیامبر(ص) فرمود: «لیکن اکثر همّک الصّلاه فانّها رأس الاسلام؛ باید بیشترین همت و اهتمام تو به نماز باشد، چرا که نماز سرچشمه اسلام است.»7
و امام صادق(ع) فرمود: «برای هر چیزی صورتی هست و صورت دین اسلام، نماز است.»8
تعبیرات دیگری نیز در روایات اسلامی از زبان معصومین(ع) شده مانند این که: نماز معراج مؤمن است، نماز تقرّب بخش مؤمن به خدا است، نماز مایه خشنودی خدا است، نماز خیرالعمل است، نماز محبوب دل پیامبر(ص) و نور چشم او است، نماز نهر شستشوگر آلودگی‏ها است، نماز کفّاره گناهان است. قبولی اعمال بستگی به قبولی نماز دارد، نماز نخستین موضوعی است که از آن در قیامت سؤال می‏شود و...
امام علی علیه السلام:
«مَن زَهِدَ فی الدُّنیا استَهانَ بالمُصیبات» (نهج البلاغه ، حکمت ۳۱، الکافی، ج۲، ص۴۹، حلیه‏الاولیاء، ج۱، ص۷۴)
هر که در دنیا زهد پیشه کند، مصیبت ها را سبک شمارد.
از اهمیت نماز این که کهن‏ترین برنامه عبادی است که از آغاز خلقت بشر وجود داشته است، و تاکنون وجود دارد. منظور این است که اصل نماز وجود داشته، گرچه چگونگی آن در عصرهای مختلف تفاوت داشته است.
ابراهیم خلیل قهرمان توحید، پس از آن که اسماعیل و مادر او را در مکه (که آن وقت بیابان بی‏آب و علف بود) گذاشت، در مقام دعا گفت: «پروردگارا من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی‏آب و علف در کنار خانه‏ای که حرم تو است ساکن ساختم؛ «لِیُقِیمُواْ الصَّلاَهَ؛ تا نماز را برپا دارند.»9
و در مورد دیگر پس از سپاسگزاری از درگاه الهی که در سن پیری، اسحاق و اسماعیل را به او عنایت فرموده، چنین دعا می‏کند: «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاَهِ وَمِن ذُرِّیَّتِی؛ پروردگارا! مرا برپا کننده نماز قرار ده و از فرزندانم نیز چنین فرما.»10
چنان که ملاحظه می‏کنید، ابراهیم(ع) در میان خواسته‏های بسیار، نخستین خواسته‏اش برپاداری نماز است.
نیز خداوند در مقام تمجید اسماعیل (ع) می‏فرماید: «وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ؛ اسماعیل همواره خانواده‏اش را به نماز فرمان می‏داد.»11
حضرت عیسی(ع) وقتی که در گهواره لب به سخن گشود، پس از بیان عبودیت و نبوت خود، سخن از نماز به میان آورده و می‏گوید: «وَأَوْصَانِی بِالصَّلاهِ؛ خداوند مرا به نماز توصیه فرمود.»12
کوتاه سخن آن که نماز با اهمیت‏ترین دستوری است که خداوند به بشر داده است، و بالاترین اطاعت الهی است تا آنجا که امام صادق(ع) فرمود: «انّ طاعه الله خدمته فی الارض، فلیس شی‏ء من خدمته یعدل الصلاه؛ اطاعت خدا یعنی خدمت الهی در زمین، و پاداش و عظمت هیچ خدمتی نسبت به خدا، با نماز برابری نمی‏کند.»13
جالب این که در سیره درخشان پیامبر(ص) آمده: در سال نهم هجرت، طایفه «طَیّ» به نمایندگی از قبیله «طائف» در مدینه به حضور رسول خدا(ص) رسیدند، پس از مذاکره حاضر شدند تسلیم گردند مشروط بر این که آن حضرت آنها را از نماز معاف دارد، پیامبر(ص) با کمال قاطعیت این پیش نهاد را رد کرد و فرمود: «لا خیر فی دین لا صلوه معه؛ دینی که در آن نماز نباشد، خیر و برکت ندارد.»14
این نیز در جای خود با توجه به موقعیت حسّاس، بیانگر اهمیت نماز از دیدگاه اسلام و پیامبر اسلام(ص) است.

۲ـ توجه به فلسفه و آثار نماز
قبلاً ذکر شد که آنچه مهم است اقامه و برپاداری نماز است، این تعبیر بیانگر آن است که در نماز باید قیام و انگیزش و جهش فردی و اجتماعی باشد، خداوند چنین نمازی را نماز مقبول و حقیقی می‏داند، و اگر نماز آن همه اهمیت دارد، در صورتی است که واقعا ستون و نگهبان دین شود، معراج مؤمن در ملکوت اعلی گردد، و تکیه محکم برای رفع و دفع نگرانی‏ها شود، چنین نمازی دارای شرایط صحت و کمال است، بنابراین نماز کامل را باید از آثار آن جستجو کرد، آداب و اسرار آن را دانست، و از مکتب عالی نماز آموخت و در زندگی شکوفا کرد، هدف اسکلت نماز نیست بلکه روح و باطن نماز است، اکتفا به قیام و قعود ظاهری، پوست نماز است، ولی مغز نمازقیام و خیزش باطنی نماز است، ما وقتی که در رابطه با نماز به قرآن و روایات نگاه می‏کنیم می‏بینیم به فلسفه و رازهای نماز تصریح و اشاره کرده‏اند، می‏فهمیم که نماز کامل به خاطر آن فلسفه و رازها است. مثلاً در قرآن می‏خوانیم:
«وَأَقِمِ الصَّلاهَ إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ؛ نماز را برپا دار که نماز انسان را از زشتی‏ها و گناه باز می‏دارد، و ذکر و یاد خدا از آن هم بالاتر و برتر است.»15
و در آیه دیگر می‏خوانیم: «وَأَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی؛ نماز را برای یاد من به پا دار.»16
بنابراین راز بزرگ نماز نهادینه کردن یاد خدا در روح و روان است، که همین یاد خدا موجب پیوند و رابطه با خدا، و سرچشمه پاک سازی و اکتساب ارزش‏ها و کمالات است. چنین نماز انسان را از زشتی‏ها و گناهان باز می‏دارد، و از آن بالاتر یاد خدا را که موجب کسب ارزش‏ها است در وجود انسان شکوفا و آشکار می‏سازد. یاد خدا موجب آرامش و رفع دغدغه‏ها و تنش‏ها است، یاد خدا در حقیقت یاد پاداش‏ها وکیفرها، و یاد خودسازی و بازسازی و به سازی است.
براساس قرآن، انسان غافل، در خسران است، و کیفر چنین کسی زندگی سخت و ناگوار در دنیا، و کوری در آخرت خواهد شد.۱۷ نماز که موجب یاد خدا است این آثار شوم را از زندگی انسان می‏شوید، انسان را به جای خسران، خوشبخت، و به جای کوری، بینا می‏کند.
یکی از غرائز منفی وجود انسان حریص بودن او است که منشأ انواع گناهان و انحرافات و دوری از فیوضات معنوی و ملکوتی می‏گردد، نماز صحیح دارای خاصیتی است که هلوعیّت و حرص انسان را نابود می‏کند، و این سنگ مانع سر راه تکامل را از مسیر حرکت او برمی‏دارد. چنان که قرآن می‏فرماید: «انسان، هلوع و حریص آفریده شده، هنگامی که بدی به او رسد، بی‏تابی می‏کند، و وقتی که خوبی به او برسد مانع دیگران می‏شود، مگر نمازگزاران، آنان که نمازها را مرتب انجام می‏دهند.»18
محمد بن سنان می‏گوید: مسائلی از حضرت امام رضا(ع) (از جمله درباره فلسفه نماز) پرسیدم، حضرت رضا(ع) در مورد فلسفه و آثار نماز چنین فرمود: علت تشریع نماز آن است که :
۱ـ به ربوبیت خدا اقرار کنی. ۲ـ شریک و همتا را از ذات پاک خدا دور سازی. ۳ـ با کمال کوچکی و بیچارگی و نهایت تواضع در پیشگاه امام علی علیه السلام:
«لا زُهدَ کالزُّهد فی الحرام» (نهج البلاغه ، حکمت ۱۱۳)
هیچ زهدی بهتر از دوری از حرام نیست.
خدا بایستی. ۴ـ به گناهان خود اعتراف کرده و تقاضای بخشش نمایی. ۵ ـ همه روز برای تعظیم پروردگار، پیشانی خود را به زمین بگذاری. ۶ـ همواره هشیار و در یاد خدا باشی به طوری که گرد وغبار فراموش کاری و غفلت و غرور و مستی از صفحه دلت زدوده شود. ۷ ـ در نهایت خشوع خواهان افزایش مواهب دین و دنیا از درگاه الهی گردی. ۸ـ مداومت در ذکر خدا در پرتو نماز، موجب فراموش نکردن آفریدگار مدبّر خواهد شد، و همین یاد خدا انسان را از سرکشی و غرور باز می‏دارد، و او را از گناهان و هرگونه فساد دور می‏سازد.»19
با توجه به این آثار درخشان است که رسول اکرم(ص) فرمود: «الصلوه حصنٌ من سطوات الشیطان؛ نماز دژ محکمی در برابر یورش‏های شیطانی است.»20
در حالات عالم ربّانی شیخ عبدالله شوشتری (متوفای ۱۰۲۱ هـ.ق) از علمای برجسته عصر علامه مجلسی می‏نویسند: برای اقامه نماز جمعه وارد مسجد شد، بسیار پریشان بود، زیرا فرزندش دچار بیماری سختی بود، او به عنوان امام جمعه مشغول نماز جمعه شد، هنگامی که سوره منافقون را (در رکعت دوم بعد از حمد) خواند به این آیه (۹ منافقون) رسید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلا أَوْلادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ؛ ای افراد با ایمان! اموال و فرزندانتان، شما را از یاد خدا غافل نکند.»
چندین بار همین آیه را تکرار کرد (با توجه به این که تکرار آیات قرآن در وقت وسیع در نماز جایز است) بعد از نماز بعضی از همراهان از علت این تکرار سؤال کردند، فرمود: «فرزندم بر اثر بیماری سخت بستری است، من هنگامی که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان با یاد خدا (که در این آیه آمده) یاد دیگران را از دلم زدودم که فرض کردم فرزندم مرده و جنازه‏اش در برابر من است، و من از خدا غافل نیستم، آن گاه بود که دیگر آیه را تکرار نکردم.»21

۳ـ تأملی بیش‏تر در اسرار و قبولی نماز
از مسائل مهمی که در همه عبادات به ویژه نماز، قطعا باید مورد توجه قرار گیرد، مسأله قبولی نماز است، قبولی نماز همان شرط کمال نماز است، و اندازه قبولی نماز بستگی به اندازه تأثیر نماز در پاک‏سازی و به‏سازی دارد، قرآن به طور کلی می‏فرماید: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ؛ قطعا خداوند آن اعمالی را می‏پذیرد که از افراد پرهیزکار سر زند.»22 یعنی اعمال گناه آلود، پذیرفته نمی‏شود.
امام صادق(ع) در یک سخن هشدار دهنده‏ای می‏فرماید: «گاه پنجاه سال از زندگی انسانی می‏گذرد، ولی خداوند حتی یک نماز او را قبول نمی‏کند، چه چیزی سخت‏تر از این؟» سپس فرمود: «لایقبلُ الا الحسن فکیفَ ما یستخفّ به؛ قبول نمی‏شود مگر عمل نیک و شایسته، پس چگونه قبول گردد عملی که با سبکی و حقارت انجام گردد؟»23
ممکن است در اینجا سؤال شود که از کجا بفهمیم نماز ما قبول شده یا نه؟ پاسخ به این سؤال این است که باید به تأثیرگذاری نماز در پاک سازی توجه کرد، به هر اندازه که تأثیر گذارده، قبول شده است. بر همین اساس امام صادق(ع) فرمود: «کسی که دوست دارد بداند که نمازش در پیشگاه خداوند قبول شده یا نه، باید بنگرد که آیا نمازش، او را از زشتی‏ها و گناهان بازداشته است؟ به همان مقدار که بازداشته، نمازش قبول می‏شود.»24
نتیجه این که ما در همه اعمال و در نماز باید به قبولی و پذیرش آن فکر کنیم، وگرنه سعی ما باطل و بی‏محتوا خواهد شد. به عنوان مثال شخصی هندوانه بزرگ خریداری می‏کند، و پول گزافی برای آن می‏دهد، همه هدفش این است که قرمز و شیرین باشد، حال اگر آن را برید و کال درآمد، قبول نشده، و سعی و سرمایه‏اش تلف شده، و تازه باید زحمت بکشد تا آن هندوانه سنگین را ببرد و به زباله‏دانی بریزد.
نظر را نغز کن تا نغز بینی گذر از پوست کن تا مغز بینی

نقش خشوع و حضور قلب در قبولی نماز
می‏پرسند: چه کنیم که نماز ما قبول درگاه الهی گردد؟ پاسخ آن که: باید شرایط صحت نماز از شرایط مقدماتی و مقارن نماز را رعایت کرد، و نیز از شرایط کمال نیز بهره جست، شرایط کمال عبارتند از: ۱ـ ولایت ۲ـ خشوع و حضور قلب ۳ـ تفکر و تعمّق در محتوای نماز ۴ـ نماز در مکان مقدس ۵ـ مُهر نماز (که اگر از تربت امام حسین(ع) باشد، اثر بخش است) ۶ـ نماز در اول وقت ۷ـ گریه از خوف خدا در نماز ۸ـ رعایت آداب نماز ۹ـ کسب شیرینی ذکر خدا ۱۰ـ تصمیم‏گیری برای پرهیز از هرگونه گناه ۱۱ ـ نگهداری قلب از هرگونه شوایب ریا و ناخالصی ۱۲ ـ بریدگی از تعلقات دنیا و پیوستگی به خدا.
در میان این شرایط، مسأله خشوع و حضور قلب، نقش بیشتری دارد، گرچه شرایط دیگر تقویت کننده خشوع و حضور قلب هستند.
مهم این است که چه کنیم تا حضور قلب و خشوع در نماز را رعایت کنیم!
محقق بزرگ فیض کاشانی در اینجا مثالی زده است، می‏گوید: اگر مردی یا بانویی غذای شیرین بخورد، و بقایای آن شیرینی در دهانش باشد، و هنوز دهان را نشسته، مشغول نماز شود، در این میان یک مگس سراغ دهان او می‏آید، او با دست یا با تکان دادن سر، مگس را رد می‏کند، در لغت عرب به مگس «ذباب» می‏گویند. این کلمه از دو واژه ذُبّ و آب گرفته شده، یعنی او را رد کرد، ولی بازگشت، مگس چنین صفتی دارد که وقتی او را رد می‏کنی حریص‏تر می‏شود، به علاوه با چند مگس دیگر باز می‏گردد، این شخص نمازگزار در همه رکعات نمازش به مگس پراکنی مشغول است، بعد می‏گوید این چه نمازی شد، که در مگس پراکنی صرف گردید؟! به او باید گفت: این مگس‏ها تعلّقات دنیا است، دهان تو بر اثر امام علی علیه السلام:
«ایها الناس، الزَّهادهُ قصر الامل، والشُکر عند النّعم، والتورعُ عند المحارم»
(نهج البلاغه ، خطبه۸۱، الاحتجاج، ص۳۵۷، دستور معالم الحکم، ص۱۶)
ای مردم! زهد، کوتاهی آرزو، شکر و سپاس در برابر نعمت‏ها و پارسایی در برابر محرّمات الهی است.
بقایای آن شیرینی، همان طمع و دلبستگی به دنیا است، چرا دهانت را نشستی، تا آن تعلّقات دست از جان تو بردارند؟ در نتیجه بتوانی نماز با خشوع و با حضور قلب بخوانی. بنابراین اگر نمازگزار بتواند خود را از دلبستگی‏های دنیا و مادیت آزاد کند، راه را برای کسب حضور قلب و خشوع در نماز صاف نموده است. البته مراقبت در حفظ حضور قلب نیز برای نگهداری این صفت بسیار اثربخش است. در آغاز مقداری از نماز را با حضور قلب بخواند، کم کم مراقبت خود را بیشتر کند و با تقویت آن در سایه تمرین ادامه دهد، امید آن است که در این راستا به توفیقات سرشاری نایل گردد.

بی‏اعتنایی امام زمان به نماز جماعت بی‏حضور قلب
برای تکمیل در رابطه با حضور قلب، نظر شما را به ماجرای زیبای زیر که منسوب به حضرت ولی عصر(عج)است جلب می‏کنیم: آیت الله شیخ جعفر نجفی از علمای ربّانی و عارفان واصل و پارسایان برجسته بود، همه او را به پاکی و تقوای فوق العاده می‏شناختند تا آن جا که عالم وارسته و موثّق سید مرتضی نجفی گوید: «من سال‏ها با آیت الله شیخ جعفر، در سفر و حضر همنشین بوده و مراوده داشتم، از نظر دینی حتی یک بار لغزش از او ندیدم. همین عالم وارسته از آیت الله شیخ جعفر نجفی نقل کرد که گفت: روزی با جماعتی در مسجد کوفه بودیم، یکی از علمای برجسته نجف اشرف که مورد احترام شدید مردم بود، در آنجا حضور داشت، وقت نماز مغرب فرا رسید، آن عالم برجسته نجفی به محراب مسجد رفت و آماده برای اقامه نماز جماعت شد،مؤذّن اذان می‏گفت، عده‏ای مشغول وضو گرفتن بودند و عده‏ای وضو گرفته بودند و در صف اول و... نشسته بودند تا نماز شروع شود، در حیاط مسجد کوفه از ناحیه مرقد مطهر هانی بن عروه(ره) از قنات مخروبه‏ای اندکی آب جاری بود، ولی در گودی قرار داشت و محل آن به طوری تنگ بود که جز یک نفر نمی‏توانست در آنجا وضو بگیرد، من به آنجا رفتم تا وضو بگیرم دیدم شخصی نورانی و شکوهمند در آنجا نشسته و با کمال وقار و طمأنینه وضو می‏گیرد، من عجله داشتم، که او زودتر وضویش را تمام کند و نوبت به من برسد، تا وضو بسازم و به نماز جماعت برسم، ولی دیدم آن شخص نورانی همچنان مثل کوه در آنجا ایستاده، و گویی اعتنا به نماز جماعت ندارد و نمی‏خواهد در جماعت مسجد کوفه که به وسیله شیخ بزرگ نجفی اقامه می‏شود، شرکت نماید، سرانجام طاقت نیاوردم و به آن شخص نورانی گفتم: «مگر شما اراده شرکت در نماز جماعت ندارید؟» با این سخن می‏خواستم در وضو گرفتن شتاب کند. فرمود: نه. گفتم: چرا؟ فرمود: «لانه الشیخ الدُّخینی؛ زیرا آن شیخ (که امام جماعت مسجد کوفه شده) شیخ وابسته به ارزن است.» من سخن آن شخص نورانی را نفهمیدم، ندانستم که از این جمله چه منظوری دارد؟ توقف کردم تا وضویش تمام شد، و از آن محل وضو بیرون آمد و رفت، و دیگر او را ندیدم. به آن محل وضو رفتم و وضو ساختم و سپس به مسجد رفته نماز خواندم، و پس از نماز و رفتن مردم، در حالی که شکوه آن شخص نورانی سراسر قلبم را فراگرفته بود، نزد امام جماعت مسجد رفتم، و آنچه را که از آن شخص نورانی شنیده و دیده بودم برای او تعریف کردم، امام جماعت با شنیدن گفتارم منقلب شد و در غم و اندوه جانکاه فرو رفت، آنگاه رو به من کرد و فرمود: «شما حضرت حجت (عج) را دیده‏اید، ولی او را نشناخته‏اید، او از چیزی خبر داده که هیچ کس جز خدا به آن خبر ندارد، بدان که من امسال مقداری ارزن در کنار آب خیز رحبه کوفه کاشته‏ام، محل زراعت به خاطر رفت و آمد اعراب بادیه، در خطر است، (و احتمال زیاد دارد آنها، زراعت مرا حیف و میل کنند) اکنون وقتی که برای نماز جماعت برخاستم و مشغول نماز شدم، فکرم متوجه ارزن‏ها شد که سرانجام آنها چه می‏شود؟ در ظاهر نماز می‏خواندم ولی در باطن فکر و روحم در مزرعه سیر می‏کرد، از این رو آن آقا (حضرت حجت عج) فرمود: من پشت سر این آقایی که حضور قلب ندارد و دل به ارزن‏ها بسته، نماز نمی‏خوانم.»25

پاورقیها:
۱ ـ لقمان، آیه۱۷٫ 
۲ ـ محدّث کلینی، فروع کافی، ج۳، ص۲۶۶٫ 
۳ ـ کنزالعمال، حدیث۱۸۸۶۹٫ 
۴ ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۸۲، ص۲۲۷٫ 
۵ ـ فروع کافی، ج۳، ص۲۶۴٫ 
۶ ـ بحار، ج۷۷، ص۷۰٫ 
۷ ـ همان، ص۱۲۷٫ 
۸ ـ بحار، ج۸۲، ص۳۱۰٫ 
۹ ـ ابراهیم، آیه۳۷٫ 
۱۰ ـ همان، آیه۴۰٫ 
۱۱ ـ مریم، آیه۵۵٫ 
۱۲ ـ همان، آیه۳۱٫ 
۱۳ ـ بحار، ج۸۲، ص۲۱۹٫ 
۱۴ ـ سیره حلبی، ج۳، ص۲۴۳٫ 
۱۵ ـ عنکبوت، آیه۴۵٫ 
۱۶ ـ طه، آیه۱۴٫ 
۱۷ ـ منافقون، آیه۹؛ طه آیه۲۴٫ 
۱۸ ـ معارج آیات ۱۹ تا ۲۴٫ 
۱۹ ـ وسائل الشیعه، ج۳، ص۴٫ 
۲۰ ـ شرح غرر آقاجمال، ج۲، ص۱۶۶٫ 
۲۱ ـ سفینه‏البحار، ج۲، ص۱۳۱٫ 
۲۲ ـ مائده، آیه۲۷٫ 
۲۳ ـ فروع کافی، ج۳، ص۲۶۹٫ 
۲۴ ـ علامه طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۲۸۵٫ 
۲۵ ـ علامه حاج شیخ علی یزدی، الزام الناصب، نشر حق‏بین قم، ج۲، ص۶۳ و ۶۴٫ 

maarefquran.org

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی